گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
[سوره البقرة [ 2]: آیه 99







اشاره
88- وَ لَقَد أَنزَلنا إِلَیکَ آیات بَیِّنات وَ ما یَکفُرُ بِها إِلاَّ الفاسِقُونَ [ 99 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هر آینه بتحقیق فرستادیم بسوي تو آیات واضحات را و کافر نمیشوند بانها مگر متمردان.
تفسیر
. فرستادیم آیاتیکه دلالت دارد بر صدق تو در نبوت و امامت برادرت علی [ع] که واضح است دلالت آنها بر کفر کسیکه شک
کند در شأن شما دو نفر و منکر نمی- شوند آن آیات را مگر آنانکه خارجند از دین خدا و طاعت او از یهود و نواصب که نام خود
را مسلمان گذاردهاند.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 100
اشاره
94- أَ وَ کُلَّما عاهَدُوا عَهداً نَبَذَه فَرِیق مِنهُم بَل أَکثَرُهُم لا یُؤمِنُونَ [ 100 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 199 از 522
آیا نه آنستکه هرگاه بستند پیمانی را شکستند آن را گروهی از آنها بلکه بیشترشان ایمان نمیآورند.
تفسیر
. عهد نمودند که اطاعت پیغمبر [ص] و بعد از او اطاعت امیر المؤمنین [ع] را بنمایند و مخالفت با آندو ننمایند و فرقه از یهود و
نواصب تخلف از عهد نمودند و مخالفت کردند بلکه بیشتر از آنها بعد از اینهم ایمان نمیآورند و عهد را مراعات نمیکنند و از
معاصی نادم نمیشوند با آنکه معجزات و کرامات را مشاهده مینمایند.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 101
اشاره
- [ وَ لَمّا جاءَهُم رَسُول مِن عِندِ اللّه مُصَدِّق لِما مَعَهُم نَبَذَ فَرِیق مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ کِتابَ اللّه وَراءَ ظُهُورِهِم کَأَنَّهُم لا یَعلَمُونَ [ 101
189- قرآن- 1
ترجمه
و چونکه آمد ایشانرا پیغمبري از نزد خدا که تصدیق کننده است مر آنچه را با ایشان است افکندند فرقه از آنانکه داده شدند کتاب
را کتاب خدا را پس پشتهاشان گویا آنها نمیدانند
تفسیر
. حضرت صادق [ع] فرموده که چون آمد یهود و نواصب را که در حکم یهودند کتابی از نزد خداوند که قرآن است و مشتمل بر
وصف محمّد [ص] و علی [ع] [ صفحه 150 ] و وجوب دوستی آندو و دوستی دوستان آندو و دشمنی دشمنان آندو است افکندند
فرقه از اهل کتاب توریۀ و سایر کتب سماوي را پشت سرشان یعنی ترك کردند عمل بآنها را از راه حسد بر نبوت محمّد [ص] و
ولایت علی [ع] و منکر شدند آنچه را می- دانستند از فضائل آندو و بجا آوردند کار کسیرا که واقف نشده است بچیزي از آن
کتب با آنکه میدانستند حق را.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 102
اشاره
وَ اتَّبَعُوا ما تَتلُوا الشَّیاطِین عَلی مُلک سُلَیمانَ وَ ما کَفَرَ سُلَیمان وَ لکِن الشَّیاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النّاسَ السِّحرَ وَ ما أُنزِلَ عَلَی المَلَکَینِ
بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما یُعَلِّمان مِن أَحَ دٍ حَتّی یَقُولا إِنَّما نَحن فِتنَۀٌ فَلا تَکفُر فَیَتَعَلَّمُونَ مِنهُما ما یُفَرِّقُونَ بِه بَینَ المَرءِ وَ زَوجِه وَ ما
هُم بِضارِّینَ بِه مِن أَحَ دٍ إِلاّ بِإِذن اللّه وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُ رُّهُم وَ لا یَنفَعُهُم وَ لَقَد عَلِمُوا لَمَن اشتَراه ما لَه فِی الآخِرَةِ مِن خَلاق وَ لَبِئسَ ما
633- شَرَوا بِه أَنفُسَهُم لَو کانُوا یَعلَمُونَ [ 102 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 200 از 522
و پیروي کردند آنچه را میخواندند شیطانها بر ملک سلیمان و کافر نشد سلیمان ولی شیطانها کافر شدند میآموختند مردمرا سحر و
آنچه فرستاده شد بر دو ملک در بابل هاروت و ماروت و نمیآموختند احدیرا مگر آنکه میگفتند همانا ما امتحانیم پس کافر مشو
پس یاد میگرفتند از آندو چیزیرا که جدائی میافکندند بسبب آن میان مرد و زنش و نبودند ضرر رسانندگان بسبب آن احدیرا مگر
باذن خدا و یاد میگرفتند چیزي را که ضرر میرساند ایشان را و نفع نمیداد آنها را و هر آینه بتحقیق دانستند که کسیکه خرید آنرا
نیست مر او را در آخرت بهرئی و هر آینه بد است آنچه فروختند به آن خودهاشان را اگر بودند که میدانستند
تفسیر
. آنچه میخواندند کفره از شیاطین سحر و افسون بود در عهد حضرت سلیمان و پیروان آنها گمان میکردند که حضرت سلیمان
کاهن و ساحر ماهري است و به اینکه وسیله بآن حشمت و سلطنت رسیده و اقتدار بر آن امور غریبه یافته و ما هم بوسیله سحر
میتوانیم بآن حشمت و دستگاه برسیم و مردمرا مطیع خود نمائیم و بی نیاز شویم از اطاعت محمّد [ص] و علی [ع] و سلیمان [ع] کافر
نشد و سحر ننمود چنانچه آنها تصور مینمودند ولی شیاطین براي آنکه سحر به مردم میآموختند و نسبت آن را بحضرت سلیمان
میدادند کافر شدند و براي آنکه میآموختند به مردم آنچه را نازل شد بر دو فرشته در بابل که آندو هاروت و ماروت بودند
حضرت صادق [ع] [ صفحه 151 ] فرموده که بعد از حضرت نوح سحره و شعبده بازها زیاد شدند پس خداوند دو ملک فرستاد نزد
پیغمبر آنزمان که بیان سحر را مینمودند و باطل السحر و دفع ضرر آنرا میآموختند به آن پیغمبر و او تلقی فرمود و بامر خداوند به
مردم تعلیم کرد ولی فرمود یاد بگیرید سحر را براي آنکه باطل کنید آنرا و نباید کسی را سحر کنید مانند طبیبی که سمومات را
بیان کند براي آنکه علاج هر یک و دافع آن را بیاموزد و بگوید مبادا کسی را مسموم کنید پس آن پیغمبر امر فرمود که آندو ملک
بصورت دو بشر درآیند و تعلیم نمایند به مردم آنچه را خداوند به آندو تعلیم فرموده از اینکه علم و موعظه هم بنمایند و تعلیم
نکردند آندو ملک اینکه سحر و ابطال آنرا مگر آنکه میگفتند به متعلم همانا ما امتحان بندگانیم باید سحر ننمائید ولی باطل کنید
سحر را تا معلوم شود مطیع از عاصی پس کافر مشو براي استعمال سحر و اضرار به آن بر خلق و براي دعوت مردم را به آنکه معتقد
شوند که تو بسبب سحر قدرت داري بر میراندن و زنده کردن و امثال اینها که جز خداوند قدرت بر آن ندارد که اینکه کفر است
پس یاد میگرفتند کسانیکه طالب سحر بودند از آندو قسم یعنی از آنچه میخواندند شیاطین بر ملک سلیمان و از آنچه نازل شده بود
بر هاروت و ماروت در بابل افسون و نیرنگ مضري را که جدائی میانداختند بسبب آن میان مرد و زنش از قبیل نمامی و اشتباه
کاري که در فلان جا فلان چیز دفن است و چنین کاري براي تو کردهاند که دل مرد و زن از یکدیگر سرد شود و منجر بجدائی
گردد و کسانیکه اینکه عملیات سوء را مینمودند نمیتوانستند برسانند ضرر باحدي مگر براي آنکه در علم خدا گذشته بود که آنها
را بحال خود واگذار کند و اگر میخواست منع میفرمود آنانرا قهرا و جبرا و آنها باین علوم خودشان متضرر میشدند در دینشان و
نفع نمیبردند در آخرت چونکه از دین براي اینکه عملیات خارج میشدند و میدانستند اینکه دانش آموزان که کسیکه بخرد اینکه
قبیل معلومات را بدین خود در آخرت بهره از ثواب بهشت ندارد و هر آینه بد است آن چنان چیزیکه مبادله نمودند به آن حظ
زندگانی خودشان را که آن علوم فاسده و عذاب آخرت باشد اگر میدانستند که چه مبادله بدي کردند ولی افسوس که نمیدانستند
بلکه معتقد بودند که نه خدائی است و نه پیغمبري و نه بعثی و نه نشوري و قمی و عیاشی از حضرت باقر [ع] روایت نمودهاند که
چون حضرت سلیمان از دنیا رفت شیطان سحر را اختراع نمود و در [ صفحه 152 ] طوماري درج کرد و در پشت او نوشت اینکه
چیزي است که آصف بن برخیا وضع نموده است براي سلطنت سلیمان بن داود از ذخائر کنوز علم کسیکه چنین امر و چنان مطلبی
را بخواهد چنین و چنان کند و دفن نمود آنرا در زیر تخت آنحضرت پس بیرون آورد آن را و خواند و کفار گفتند غلبه حضرت
صفحه 201 از 522
سلیمان بر ما باین سبب بوده است اما اهل ایمان گفتند چنین نیست او بنده خدا و پیغمبر او بود و خداوند در اینکه آیه از آن قصه
خبر داده است و در احتجاج از حضرت صادق [ع] روایت نموده که پرسیدند شیاطین از کجا عالم بسحر شدند آنحضرت فرمود از
همانجا که اطبا عالم بطب شدند بعضی را بتجربه یافتند و پاره را بعمل، و لکن بتخفیف نون و رفع ما بعدش نیز قرائت شده است و
شیطان هر متمرد و سرکش و مفسدي را گویند خواه از جن باشد و خواه از انس. ارشاد و موعظه بدان اي برادر عزیز که سحر حرام
است باجماع علماء بلکه اجمالا ضروري دین است و کسیکه حلال بداند او را کافر است و اخبار در اینکه باب زیاد است که در
بعضی حکم بکفر ساحر شده است و در بعضی حکم بقتل ساحر مسلمان فرمودند و اقسامی دارد که اجمالش آنستکه هر چیزي
است که علتش دقیق و مخفی باشد شیخ انصاري علیه الرحمه از علامه مجلسی قدس سره نقل فرموده که اقسام سحر هشت است
[اول] سحر کلدانیون است که قومی بودند عبادت میکردند ستارگان را و تصور مینمودند مدبر عالم آنهایند بعضی از ایشان گمان
میکردند آنها خالق عالمند برخی تصور مینمودند آنها همیشه بودهاند چون علتشان همیشه بوده پاره میگفتند از اول نبودهاند بعد
موجود شدهاند ولی از طرف خداوند امر عالم بآنها تفویض شده و ساحر نزد آنها کسی بود که عالم باشد بعلل و اسباب اموریکه
واقع میشود از تأثیرات اوضاع فلکی در بسائط و مرکبات زمین و بتواند معدات آنها را تهیه نموده و موانع را رفع نماید و باین جهت
قدرت پیدا کند بر امور خلاف رویه [دوم] سحر صاحبان خیالات باطله و نفوس قویه است که بنظر حقیر سحر معروف همین است
که خیال میکنند میتوانند باسباب غیر عادي کسی را مریض و بیچاره کنند و بمقاصد باطله خود برسند و اغلب اشتباه میکنند و
متمکن نمیشوند گاهی هم شاید بقوت نفس و آثارش بتوانند کاري بکنند [سوم] جن گیري است که استعانت از ارواح ارضیه است
[ صفحه 153 ] [چهارم] چشم بندي [پنجم] شعبده بازي [ششم] استعمال ادویه که مزیل عقل یا موجب بلادت شود [هفتم] تسخیر
قلوب مردم از طرق خلاف متعارف [هشتم] نمامی و از اینکه اقسام چهار قسم مسلم است که در هر حال حرام است که شیخ ره
اختیار فرموده و دعوي اجماع نموده و از ایضاح و غیره ادعاء ضروري بودنش را نقل فرموده که تأثیرات نفسانی مجرده است و با
کمک از سماویات و امتزاج قواء سماویه بارضیه که طلسمات است و با کمک از ارواح مجرده که عزائم است و نیز نجات را ملحق
دانسته است و بقیه را که مضر باشد اگرچه باین اندازه که مانع از نفوذ اراده شخص شود مانند محبت مفرطی که در کسی ایجاد
نمایند بیاشکال حرام دانسته و اگر مضر نباشد در صورتی که باطل کننده سحر و دافع ضرر باشد استظهار جواز فرموده و الا تقویت
منع و بنظر حقیر غیر از عنوان سحر عناوین دیگري هم بر اینکه اقسام صادق است که حرام یا مرجوح است از قبیل اضرار و ایذاء
مؤمن و تصرف در اموال و نفوس مردم و نمیمه و غیبت و تهمت و صرف وقت در باطل و اتلاف عمر در هوي و هوس و عدم رضا
بقضاي الهی و صرف مال و اکل آن بباطل که از لوازم نوعیه اینکه اعمال است و موردیکه در تحت هیچیک از اینکه عناوین نباشد
مانند دفع ضرر از خود یا غیر و فتح و ظفر بر اعداء دین و اصلاح ذات البین و امثال اینکه امور جائزه یا راجحه میتوان تشبث ببعضی
اسباب خفیه نمود ولی با اطمینان بصحت تأثیر عمل در ظاهر و تعلیق بر مشیت الهی در واقع و از اینکه قبیل است بعضی تدابیر و
استعمال باطل کننده سحر و بعضی طلسمات که از بزرگان نقل شده است و انصاف آنست که شخص عاقل نباید پیرامون اینکه امور
بگردد بلکه باید راضی بقضاء الهی و متوکل بحق باشد و بداند کسانیکه در اینکه وادي قدم نهادند بجائی نرسیدند و از خیر دنیا و
آخرت محروم شدند و مال و وقت خودشان را تضییع نمودند بیچاره آن زن و مردي که بخواهند باین امور جلب محبت یکدیگر را
بنمایند که جز وبال و خسران و زوال جان و مال و شرف و عرض و ناموس نتیجه براي آنها نخواهد داشت بهترین جادوها براي زن
جلب محبت مرد است باطاعت و تمکین و صداقت و صفا و صمیمیت و ائتلاف و دلجوئی و انجام وظائف خاصه خویش و تحصیل
رضاي شوهر و براي مرد مدارا و ملاطفت و محبت و ریشخند و عمل بوظائف تا حدیکه ممکن است و نتیجه هم قطعا خواهد داد
بخلاف جادو که یقینا ثمر ندارد و آنچه را [ صفحه 154 ] خداوند مقدر فرموده است واقع خواهد شد چنانچه بیان گردید.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 103
صفحه 202 از 522
اشاره
102- وَ لَو أَنَّهُم آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَمَثُوبَۀٌ مِن عِندِ اللّه خَیرٌ لَو کانُوا یَعلَمُونَ [ 103 ] -قرآن- 1
ترجمه
و اگر آنکه آنان ایمان میآوردند هر آینه پاداش در نزد خدا بهتر است اگر بودند که میدانستند
تفسیر
. کلمه لمثوبۀ در آیه شریفه جواب شرط است و تقدیر کلام آنستکه اگر آنها ایمان میآوردند و تقوي را شعار خود مینمودند یعنی
از سحر و نیرنگ و انکار فضائل و صفات اهل بیت نبوت و دوستی با دشمنان و دشمنی با دوستان ایشان و امثال اینکه معاصی
اجتناب مینمودند هر آینه ثواب داده میشدند ثوابی از نزد خدا بهتر از آنچه از اینطریق باطله رذیله بدست میآورند ولی افسوس که
جاهلند و تکلیف خود را نمیدانند.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 104
اشاره
121- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انظُرنا وَ اسمَعُوا وَ لِلکافِرِینَ عَذاب أَلِیم [ 104 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي آنکسانیکه ایمان آوردید نگوئید راعنا و بگوئید انظرنا و بشنوید و از براي کافران است عذابی دردناك.
تفسیر
. در اوائل اسلام هنوز بعضی از مسلمانان انس بمعارف و احکام اسلامی نگرفته بودند در موقعیکه حضرت ختمی مرتبت اشتغال
ببیان حقائق دینی داشت متمکن از ادراك و ضبط مطالب نمیشدند و گاهی عرض مینمودند راعنا یعنی مراعات فرما حال ما را بتأنی
در گفتار و توضیح در بیان جماعت یهود در اینکه موقع فرصتی بدست آورده اینکه کلمه را وسیله جسارت قرار دادند چون اینکه
کلمه در لغت آنها دشنام بود یعنی بشنو نشنیدي مانند آنکه بگویند بفهم نفهمیدي و گفتند اگر تا بحال محمّد [ص] را در خفا
دشنام میدادیم بعد از اینکه در علن میدهیم و چون خدمت حضرت میرسیدند اینکه کلمه را میگفتند بقصد دشنام گفتن و جسارت
نمودن تا آنکه سعد بن معاذ انصاري متوجه بغرض آنها شد و لعنتشان کرد و تهدید بقتلشان نمود پس اینکه آیه نازل شد که خطاب
باهل ایمان است که بجاي لفظ راعنا انظرنا بگوئید یعنی نظر لطف فرما بسوي ما تا نتوانند یهود وسیله استهزاء و اهانت به پیغمبر را
[ فراهم نمایند و بشنوید بیانات آن حضرت را و اطاعت کنید و از براي کسانیکه شتم نمودند از کفار عذاب الیم است [ صفحه 155
در آخرت و از امیر المؤمنین [ع] و حضرت سجاد [ع] روایت شده است که هر جا در قرآن یا ایها الّذین آمنوا است در توریۀ بجاي
صفحه 203 از 522
آن یا ایها المساکین است حقیر عرض میکنم شاید نکته تعبیر در توریۀ آن باشد که خداوند نصیب یهود را ذلت و مسکنت قرار داده
و در قرآن بیان فرموده لذا با آنکه تمام لوازم عزت دنیوي از قبیل سعی در کار و مکر و و حیله و ثروت در آنها جمع است تاکنون
ذلیل و پستترین فرق بوده و هستند.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 105
اشاره
ما یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن أَهل الکِتاب وَ لا المُشرِکِینَ أَن یُنَزَّلَ عَلَیکُم مِن خَیرٍ مِن رَبِّکُم وَ اللّه یَختَصُّ بِرَحمَتِه مَن یَشاءُ وَ اللّه ذُو الفَضلِ
213- العَظِیم [ 105 ] -قرآن- 1
ترجمه
دوست نمیدارند آنانکه کافر شدند از اهل کتاب و نه مشرکان آنکه فرستاده شود بر شما هیچ خیري از پروردگارتان و خدا
مخصوص میفرماید برحمت خود کسیرا که بخواهد و خداوند صاحب فضل بزرگ است.
تفسیر
. خیر آیت واضح و حجت آشکار و معجزه داله بر نبوت پیغمبر [ص] و شرف اهل بیت او است و رحمت توفیق بدین اسلام و
دوستی محمّد [ص] و علی [ع] است و در مجمع از امیر المؤمنین و حضرت باقر [ع] روایت نموده است که مراد از رحمت نبوت
است و بر هر یک از دو تقدیر مشمول فضل بزرگ مخصوص برحمت است خواه پیغمبر باشد خواه اهل ایمان و بنظر حقیر ظواهر
الفاظ در معانی خود محفوظ است و در اینکه موارد بیان مصادیق کامله شده است.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 106
اشاره
131- ما نَنسَخ مِن آیَۀٍ أَو نُنسِها نَأت بِخَیرٍ مِنها أَو مِثلِها أَ لَم تَعلَم أَن اللّهَ عَلی کُل شَیءٍ قَدِیرٌ [ 106 ] -قرآن- 1
ترجمه
آنچه را نسخ کنیم از آیتی یا فراموش گردانیم آنرا آوریم بهتر از آنرا یا مانند آنرا آیا نمیدانی که خداوند بر هر چیزي توانا است.
تفسیر
. نسخ آیه برفع حکم او است و انساء آن برفع رسم آنست و بردن یاد آن از دلها و دل پیغمبر اکرم [ص] و بهتر از آن حکمی است
که صلاح و صوابش بیشتر باشد براي مردم از حکم منسوخ و مثل آن حکمی است که بهمان درجه صلاح و ثواب داشته باشد یعنی
ما نسخ و تبدیل نمینمائیم آیه و حکمی را مگر بمقتضاي مصلحت و مراعات حال بندگان آیا نمیدانی خداوند قادر است بر نسخ و
صفحه 204 از 522
تبدیل براي مصالح و منافع عباد حفیر عرض میکنم نسخ عبارت از رفع حکم است در ظاهر [ صفحه 156 ] ولی در واقع و علم
خداوند بیان حکم آخر است و آنکه حکم اول موقت بوده است چون تغییر و تبدیل در علم الهی که عین ذات او است راه ندارد و
حکم هم علم خداوند بصلاح و فساد است بنابراین اشکال یهود که میگفتند پیغمبر [ص] چندي حکمی را میآورد پس از آن
برمیدارد و حکم دیگر میکند و اینکه دلیل است بر آنکه حکم او از جانب خداوند نیست وارد نمیآید چون حکم الهی تابع مصلحت
و مفسده واقعیه است و معلوم است که مصالح و مفاسد بالنسبه بازمنه و اشخاص مختلف میشود و بنابر اینکه حکم هم باید مختلف
شود مگر در صورتی که حکم داراي مصلحت و مفسده باقیه باشد مانند احکام ثابته از شریعت ختمی مرتبت که باقی است تا روز
قیامت و انساء ممکن است اشاره باشد ببعض آیات که در صدر اسلام نازل شده و اصحاب ثبت و ضبط و تلاوت مینمودند و بعدا
ممنوع شد و فراموش کردند که در مجمع اینکه را یک قسم از نسخ قرار داده و ممکن است اشاره باشد بهمان فراموشی که لازم
عادي رفع حکم است در ظاهر که وقتی مورد حاجت نباشد بتدریج فراموش میشود و چون اینکه نسیان موجبش نسخ است استناد
بخداوند دارد چون او رفع حکم فرموده که یاد آنرا از دلها برده اما بردن یاد چنین حکمی را از قلب پیغمبر [ص] هم مانعی ندارد
چنانچه در تفسیر اشاره بآن شد و استدلال فرمودهاند بآیه شریفه سنقرئک فلا تنسی الا ما شاء اللّه یعنی میخوانیم بر تو قرآن را پس
فراموش مکن مگر آنچه را خواسته است خدا که فراموش نمائی و اینکه ملزوم و لازم را بنحو تردید ذکر فرموده است براي اشاره به
اینکه است که اگرچه در ظاهر و بنظر مردم رفع حکم شده است ولی در واقع و علم خداوند تغییري روي نداده فقط خداوند بیان
وقت حکم را فرموده که لازمه آن از یاد رفتن در زمان بعد است پس صحیح است گفته شود خداوند نسخ فرموده چنانچه در ظاهر
است و صحیح است گفته شود خداوند انساء فرموده چنانچه در واقع است و تغییر در اعتقاد مردم بدوام حکم روي داده است نه در
ساحت ربوبی و بعضی انساء را بمعنی امر بترك عمل یا ترك رسم در مصحف گرفتهاند و ننسخ بضم نون و کسر سین و ننساها
بفتح نون و اثبات الف نیز قرائت شده است.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 107
اشاره
135- أَ لَم تَعلَم أَن اللّهَ لَه مُلک السَّماوات وَ الَأرض وَ ما لَکُم مِن دُونِ اللّه مِن وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ [ 107 ] -قرآن- 1
ترجمه
آیا ندانستی که خداوند مر او راست پادشاهی آسمانها و زمین و نیست [ صفحه 157 ] از براي شما جز خداوند صاحب اختیاري و نه
یاوري
تفسیر
. خداوند عالم است بتدبیر آسمانها و زمین و مصالح آنها و او تدبیر میکند امور مردم را بعلم خود و نیست از براي خلق جز خدا
صاحب اختیاریکه عالم باشد بصلاح آنها و بتواند امور آنها را بر وفق مصلحت اداره نماید و نه یاوریکه بتواند یاري کند آنانرا اگر
خداوند بخواهد بلائی بر آنها نازل فرماید در دنیا یا عذاب نماید آنها را در آخرت حقیر عرض میکنم از اینکه بیان استفاده میشود
که بشر نمیتواند قانونی وضع نماید که مطابق با مصلحت خلق باشد و بینیاز کند مردمرا از قانون الهی.
صفحه 205 از 522
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 108
اشاره
155- أَم تُرِیدُونَ أَن تَسئَلُوا رَسُولَکُم کَما سُئِلَ مُوسی مِن قَبل وَ مَن یَتَبَدَّل الکُفرَ بِالإِیمان فَقَد ضَل سَواءَ السَّبِیل [ 108 ] -قرآن- 1
ترجمه
بلکه میخواهید که بپرسید از پیغمبرتان همچنان که پرسیده شد موسی از پیش و کسیکه مبادله نماید کفر را با ایمان پس بتحقیق گم
کرده است میانه راهرا
تفسیر
. ده نفر از یهود میخواستند خدمت پیغمبر [ص] برسند و سؤالاتی نمایند که آنحضرت را بکلفت اندازند و مجادله نمایند که در
محل خود ذکر خواهد شد و اینکه آیه در شأن آنها نازل شده که مفادش آنست که اي کفار قریش و یهود بلکه میخواهید
خودسرانه سؤال کنید از پیغمبرتان از آیاتی با آنکه نمیدانید صلاح و فساد خودتان را در آن سؤال چنانچه سؤال نمودند از حضرت
موسی پیشینیان شما که گفتند ایمان نمیآوریم تا به بینیم خدا را آشکارا پس صاعقه بر آنها نازل شد و کسی که بگیرد کفر را بدل
از ایمان بعد از اظهار پیغمبر که آنچه بیان شده است صلاح در سؤال از آن نیست یا بعد از آن که سؤال نمود و اجابت شد و با
اینکه وصف ایمان نیاورد یا بعد از آنکه حجت تمام شد لجاج و عناد نمود پس بتحقیق گم کرده است وسط راه را که میرساند او را
ببهشت و پیموده است راهی را که میکشاند او را بجهنم چون در اینکه قبیل موارد سؤال بیجا و مظهر کفر باطنی است.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 109
اشاره
وَدَّ کَثِیرٌ مِن أَهل الکِتاب لَو یَرُدُّونَکُم مِن بَعدِ إِیمانِکُم کُفّاراً حَسَداً مِن عِندِ أَنفُسِهِم مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُم الحَقُّ فَاعفُوا وَ اصفَحُوا حَتّی
264- یَأتِیَ اللّه بِأَمرِه إِن اللّهَ عَلی کُل شَیءٍ قَدِیرٌ [ 109 ] -قرآن- 1
ترجمه
دوست دارند بسیاري از اهل کتاب آن که بگردانند شما را بعد از ایمانتان کافران از راه حسد از نزد خودهاشان بعد از آن که ظاهر
شد از براي آنها حق پس [ صفحه 158 ] عفو کنید و صرف نظر نمائید تا بیاورد خدا فرمانش را همانا خدا بر هر چیزي توانا است
تفسیر
. کفار در مقابل ادله واضحه بر حقیت دین اسلام شبهاتی مینمودند که مسلمانان را از دین خارج کنند و اشتیاق آنها باین امر نه از
راه دین داري و میلشان برواج حق بود بلکه از نزد خودشان و بمقتضاي شهوات نفسانی اینکه عمل را مینمودند و بنابراین من عند
انفسهم در آیه شریفه متعلق بود که مفید تمنی است میباشد و ممکن است متعلق بحسدا باشد یعنی حسد آنها منبعث از اصل ذات و
صفحه 206 از 522
انفسهم در آیه شریفه متعلق بود که مفید تمنی است میباشد و ممکن است متعلق بحسدا باشد یعنی حسد آنها منبعث از اصل ذات و
نفوس خبیثه خودشان بوده و داعی خارجی نداشتند و در هر حال محسود مسلمانان بودند که گرامی شده بودند بوجود مبارك
پیغمبر اکرم و علی [ع] و آل اطهار اندو بزرگوار و اینکه بعد از آن بود که واضح شد بر آنها حق بسبب معجزات داله بر صدق
نبوت پیغمبر [ص] و ولایت امیر المؤمنین و اولاد طاهرین او و گفته شده است بسبب اوصاف مذکوره در توریۀ پس اهل ایمان باید
عفو کنند و صرف نظر نمایند از نادانی آنها و در مقابل شبهات آنها حجتهاي واضحه الهیه را اقامه نموده اغلوطههاي آنانرا رفع و
دفع نمایند و گفته شده است عفو ترك عقوبت بر گناه است و صفح ترك ملامت بر آن و اینکه مدارا را با کفار ادامه دهند تا امر
خدا بنصرت اسلام و قتل آنها صادر شود در روز فتح مکه و خداوند بر هر امري قادر است میتواند قوي را ضعیف و ضعیف را قوي
فرماید.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 110
اشاره
155- وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِکُم مِن خَیرٍ تَجِدُوه عِندَ اللّه إِن اللّهَ بِما تَعمَلُونَ بَصِیرٌ [ 110 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بر پا دارید نماز را و بدهید زکوة را و آنچه را پیش بفرستید از براي خودهاتان از نیکی مییابید آن را نزد خدا همانا خداوند بینا
است به آنچه بجا میآورید
تفسیر
. گفته شده است که اینکه آیه عطف است بر فاعفوا در آیه سابقه که خداوند امر فرموده است مسلمانان را بصبر و سکون در مقابل
کفار و التجاء بدرگاه خداوند متعال بوسیله عبادت و احسان و بیان فرموده است که بدانند آنچه را ذخیره آخرت خودشان نمایند از
عبادات و اعمال خیریه مانند نماز و بر و احسان ببرادران دینی ثواب آنرا مشاهده مینمایند در نزد خداوند و موجب محو گناهان و
[ ارتفاع درجات آنان خواهد شد همانا خداوند عالم است باعمال عباد پوشیده نیست از او ظاهر هیچ عملی و باطن [ صفحه 159
هیچ قلبی و جزا میدهد بآنها بر حسب اعتقاد قلبی و نیات باطنی ایشان و بنظر حقیر اشاره است به آنکه بهترین وسائل براي دفع
شبهات صبر و سکون و اجتناب از معصیت و توجه بعبادت و توسل بدرگاه الهی و ذیل عنایت ائمه اطهار است و شاید تصریح
بعموم قدرت هم در آیه سابقه براي اشاره باین باشد که خداوند بغیر طرق عادیه هم میتواند رفع شبهه از اهل ایمان بنماید و بمقام
یقین برساند و اینکه فرموده آنچه را پیش فرستید از خیر مییابید آن را نزد خدا و نفرموده است ثواب آن را چنانچه تفسیر شد شاید
اشاره باشد بصور برزخیه که همان اعمال صالحه است که بصور حسنه مصور میشود بلکه در باب نعیم جنت هم گفتهاند که از
اینکه قبیل است و بیوجه نیست و بنابراین تفسیر بثواب براي تقریب بذهن عامه است و اللّه اعلم.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 111
اشاره
144- وَ قالُوا لَن یَدخُلَ الجَنَّۀَ إِلاّ مَن کانَ هُوداً أَو نَصاري تِلکَ أَمانِیُّهُم قُل هاتُوا بُرهانَکُم إِن کُنتُم صادِقِینَ [ 111 ] -قرآن- 1
صفحه 207 از 522
ترجمه
گفتند هرگز داخل نمیشود بهشت را مگر کسیکه بوده است یهودیا ترسا اینکه است آرزوهاي آنها بگو بیاورید دلیلتان را اگر هستید
راستگویان.
تفسیر
. طائفه یهود میگفتند بهشت مخصوص بما است و فرقه نصاري هم اظهار اینکه اعتقاد را در باره خودشان میکردند و هیچکدام دلیل
و برهانی بر دعوي خود اقامه نمینمودند فقط آرزوي هر یک از آن دو فرقه اینکه بود که خداوند بهشت را مخصوص بآنها فرماید
لذا خداوند مطالبه برهان و دلیل از آنها فرموده است تا عاجز شوند و خلاف مدعاي آنها بر اهل عالم ظاهر و هویدا گردد.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 112
اشاره
137- بَلی مَن أَسلَمَ وَجهَه لِلّه وَ هُوَ مُحسِن فَلَه أَجرُه عِندَ رَبِّه وَ لا خَوف عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنُونَ [ 112 ] -قرآن- 1
ترجمه
آري کسیکه تسلیم نمود روي خود را براي خدا با آنکه نیکوکار است پس از براي او است مزد او نزد پروردگارش و نه بیمی است
بر ایشان و نه آنان اندوهناك شوند.
تفسیر
. یعنی تسلیم حق شد چون آشکار شد حق و برهانش و نیکوکار کسی است که عملش براي خدا باشد و البته ثوابش در روز قیامت
باو میرسد و نیکوکاران نمیترسند در آنروز که میترسند کفار چون میبینند عقاب و عذاب الهی را و اندوهناك نمیشوند در حال
سکرات موت براي آنکه بشارت بهشت بایشان میرسد و بنظر حقیر رفع خوف [ صفحه 160 ] و اندوه از لوازم عادي تسلیم و رضا
است باین جهت است کسیکه از خدا بترسد و راضی بقضاي او شود نه از کسی میترسد و نه غمگین میشود و اینکه از آثار تسلیم
است در دنیا و آنچه بیان شد در آخرت است خداوند اینکه مقام را بشیعیان عطا فرماید که بهشت حقیقی اینکه است و بس.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 113
اشاره
وَ قالَت الیَهُودُ لَیسَت النَّصاري عَلی شَیءٍ وَ قالَت النَّصاري لَیسَت الیَهُودُ عَلی شَیءٍ وَ هُم یَتلُونَ الکِتابَ کَ ذلِکَ قالَ الَّذِینَ لا یَعلَمُونَ
280- مِثلَ قَولِهِم فَاللّه یَحکُم بَینَهُم یَومَ القِیامَۀِ فِیما کانُوا فِیه یَختَلِفُونَ [ 113 ] -قرآن- 1
صفحه 208 از 522
ترجمه
و گفتند یهود نیستند نصاري بر چیزي و گفتند نصاري نیستند یهود بر چیزي و آنها میخوانند کتاب را همچنین گفتند آنانکه
نمیدانند مانند گفتن آنها پس خدا حکم میکند میانشان روز قیامت در آنچه بودند که در آن اختلاف میکردند.
تفسیر
. یهود مدعی بودند که نصاري بر دین حقی ثابت نیستند و نصاري هم همین نسبت را بیهود میدادند و یکدیگر را گمراه و بر باطل
میدانستند از روي تقلید بدون حجت و دلیل با آنکه کتاب الهی را تلاوت میکردند ولی تدبر و تامل در آن نمینمودند تا حق را
تشخیص دهند و متابعت نمایند همچنین کسانیکه عالم بحق نبودند و نظر نمیکردند در تحصیل آن از راهی که امر فرموده است خدا
گفتند مانند گفته آنها بدون دلیل و نسبت دادند یکدیگر را بکفر و ضلالت و خداوند حکم میکند میان آندو فرقه در روز قیامت در
آنچه اختلاف مینمودند در آن چیز در دنیا بآنکه واضح میکند گمراهی و فسق آنانرا و هر یک را بقدر استحقاق مجازات میفرماید
امام حسن مجتبی [ع] فرموده که اینکه آیه نازل شد براي آنکه قومی از یهود و فرقه از نصاري شرفیاب خدمت ختمی مرتبت شدند
و گفتند اي محمّد [ص] حکم کن بین ما آنحضرت فرمود شرح حال خودتان را بیان کنید جماعت یهود گفتند ما ایمان بخداوند
یگانه حکیم داریم و اولیاء او هستیم و نصاري بهره از دین حق ندارند نصاري هم همین مقاله را نسبت بیهود عرضه داشتند و پیغمبر
فرمود همه شما دو فرقه بخطا و باطل رفتهاید و فسق و تجاوز از امر و دین حق نمودید پس هر یک از آندو فرقه عرضه داشتند
چگونه ما کافر و فاسقیم با آنکه کتاب خداوند در نزد ما است و آنرا تلاوت مینمائیم پیغمبر [ص] بهر دو فرقه خطاب فرمود که شما
با توریۀ و انجیل مخالفت کردید و بر طبق آن عمل ننمودید چون [ صفحه 161 ] علم بآندو کتاب نداشتید و الا هر یک از شما دو
فرقه دیگري را بدون دلیل نسبت به کفر و ضلالت نمیدادید و از براي مدعاي خودتان بکتاب خدا تمسک مینمودید چون کتب
سماوي براي شفاء از کوري و نجات از گمراهی است هدایت مینماید عمل کنندگان را براه راست و وبال میشود براي اعراض
کنندگان و حجت خدا است بر خلق که در صورت عصیان و تخلف مورد غضب و مستحق عذاب الهی شوند پس خطاب بیهود
فرمود و بیم داد آنانرا از عذاب خداوند مانند عذابی که بر پیشینیان آنها نازل شده بود حقیر عرض میکنم از اینکه روایت معلوم
میشود اعراض از کتاب خدا و ترك تدبر و عمل بر طبق آن موجب کفر و ضلالت و عدم وصول براه هدایت است بلکه هر ادعائیکه
دلیلی از کتاب خداوند بر آن اقامه نشود صاحب آن مورد طعن و ملامت خواهد بود.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 114
اشاره
وَ مَن أَظلَم مِمَّن مَنَعَ مَساجِدَ اللّه أَن یُذکَرَ فِیهَا اسمُه وَ سَعی فِی خَرابِها أُولئِکَ ما کانَ لَهُم أَن یَدخُلُوها إِلاّ خائِفِینَ لَهُم فِی الدُّنیا خِزيٌ
235- وَ لَهُم فِی الآخِرَةِ عَذاب عَظِیم [ 114 ] -قرآن- 1
ترجمه
ترجمه و کیست ستمکارتر از کسیکه منع کرد مساجد خدا را که یاد شود در آنها نامش و کوشید در خرابی آنها آنان نباشد از بر
ایشان آنکه داخل شوند در آنها مگر ترسندگان.
صفحه 209 از 522
تفسیر
. آنمساجد اخیار اهل ایمان بود در مکه معظمه که کفار منع نمودند ایشان را از آنکه عبادت کنند در آنجا تا ملجأ شود پیغمبر اکرم
بخروج از مکه و از حضرت صادق [ع] در مجمع و قمی روایت نمودهاند که آنها قریش بودند که منع کردند پیغمبر [ص] را از
دخول در مسجد الحرام در مکه معظمه و از امیر المؤمنین [ع] روایت شده است که مراد تمام زمین است و بنظر حقیر مراد تمام
مساجد است چنانچه ظاهر آیه شریفه است اگرچه مورد نزول مسجد الحرام باشد چنانچه خرابی هم اعم است از انهدام بناء مسجد و
سد باب بر اهلش و آنچه مانع از آبادي آنشود چون عمران مسجد بعبادت خدا است در آن و خرابیش بکساد و متروك ماندن
آنست و ظالمترین خلق بمقتضاي اینکه آیه شریفه کسی است که مرتکب اینکه عمل شود چون با خداوند طرفیت نموده و اینکه
قبیل اشخاص مقدر نشده است که داخل مسجد شوند مگر آنکه خائف باشند از مسلمانان یا از عذاب الهی چون بمقتضاي الخائن
خائف کسیکه با خدا خیانت نماید ترسش از خائن بخلق زیادتر است و چون متوجه بحق شود و وارد مسجد گردد بالطبع خائف
است و اینکه [ صفحه 162 ] جمله اشاره است بهمان امر طبیعی ارتکازي که در کمون ذات هر کس بهمان مقدار که اقرار بتوحید
جاي گرفته ترس از خدا هم وجود دارد لذا در مواقع شدت و حاجت دیده میشود هر قدر منکر و معاند باشند میترسند و متوجه بحق
میشوند و ممکن است وعده فتح باشد چنانچه نسبت بمسجد الحرام در زمان فتح مکه معظمه انجاز شد و نسبت بسائر مساجد در
زمان ظهور دولت حقه و مظهر عدل الهی خواهد شد انشاء اللّه تعالی و در برهان در ضمن حدیث مفصلی از امام حسن مجتبی [ع]
نقل نموده که اینکه وعده فتح مکه بود از طرف خداوند به پیغمبر [ص] که بعد از آن مشرکین داخل مسجد نمیشدند بحکم الهی
مگر در خفیه با کمال خوف از مسلمانان که اگر میدیدند آنها را میکشتند و عیاشی روایت نموده که معنی اینکه جمله آنست که
آنها قبول ایمان نمیکنند مگر آنکه شمشیر بالاي سرشان باشد و محتمل است مراد همان شمشیر امام زمان [ع] باشد چنانچه بیان
شد و حقیر در قصیده ربیعیه مهدویه کریمیه شکوائیه خود اشاره نمودهام و براي دلخوشی شیعیان ضرر ندارد چند بیت آنرا نقل
نمایم: مهدي امام منتظر نوباه خیر البشر || خلق دو عالم سر بسر بر خوان احسانش مکین مهر از ضیائش ذره بدر از عطایش بدره||
دریا ز جودش قطره گردون ز کشتش خوشه چین امرش قضا حکمش قدر حبش جنان بغضش سقر || خاك رهش زیبد اگر بر
طره ساید حور عین مرآت ذات کبریا مشکوة انوار هدي || منظور بعث انبیاء مقصود خلق عالمین دانند قرآن سر بسر بابی ز مدحش
مختصر || اصحاب علم و معرفت ارباب ایمان و یقین نوح و خلیل و بو البشر ادریس و داود و پسر || از ابر فیضش مستمد از کان
علمش مستعین موسی بکف دارد عصا دربانیش را منتظر || آماده بهر اقتدا عیسی بچرخ چارمین [ صفحه 163 ] ایزد بنامش زد رقم
منشور ختم الاوصیا || چونانکه جد امجدش گردید ختم المرسلین ظاهر شود آن شه اگر شمشیر حیدر بر کمر || دستار پیغمبر بسر
دست خدا در آستین دیاري از اینکه ملحدان باقی نماند در جهان || ایمن شود روي زمین از جور و ظلم ظالمین اللهم ارنا الطلعۀ
الرشیدة و الغرة الحمیدة بحقه و حق آبائه الطاهرین صلوات اللّه علیهم اجمعین.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 115
اشاره
117- وَ لِلّه المَشرِق وَ المَغرِب فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَم وَجه اللّه إِن اللّهَ واسِع عَلِیم [ 115 ] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 210 از 522
از براي آنانست در دنیا خواري و مر ایشانرا است در آخرت عذابی بزرگ
تفسیر
. خواري دنیاشان همان بود که از حرم اخراجشان نمودند و دیگر راه ندادند آنها را مسلمانان در آنمکان شریف و عذاب عظیم
آخرتشان براي کفر و ظلمشان است و بنابر تعمیم مساجد چنانچه در آیه سابقه اشاره شد خواري کامل آنها در زمان ظهور دولت
حقه است انشاء اللّه تعالی.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 116
اشاره
119- وَ قالُوا اتَّخَذَ اللّه وَلَداً سُبحانَه بَل لَه ما فِی السَّماوات وَ الَأرض کُلٌّ لَه قانِتُونَ [ 116 ] -قرآن- 1
ترجمه
و مر خدا را است مشرق و مغرب پس هر سمت رو آورید پس آنجا جهت خدا است بدرستیکه خدا با وسعت و دانا است
تفسیر
. یعنی از آن خداوند است دو سمت زمین که تمام زمین باشد و وجه خدا را گفتهاند ذات او است چون هیچ مکانی خالی از حق
نیست و از سلمان فارسی رضوان اللّه علیه در توحید نقل نموده که جاثلیق نصرانی از حضرت امیر المؤمنین [ع] سؤالاتی نمود و
جواب شنید از آن جمله آن بود که وجه خدا کجا است آنحضرت امر فرمود که هیزمی آوردند و آتش افروختند پس از آن سؤال
فرمود وجه اینکه آتش کجاست جاثلیق عرض کرد همه جا حضرت امیر [ع] فرمود اینکه آتش مصنوعی که بدست ما تهیه شده
است و جهش معین نیست خداوند اجل از اینکه است و اوصافش را نمیتوان بخلق تشبیه نمود و اینکه آیه را تلاوت فرمود و فرمود
هیچ امري بر خداوند پوشیده نیست و قمی فرموده اینکه آیه نازل شده است در نماز نافله که جائز است در سفر بهر سمت خوانده [
صفحه 164 ] شود اما نمازهاي واجبی را باید رو بقبله بجا آورد و در مجمع اینکه معنی را نسبت باخبار ائمه ما علیهم السلام داده
است و عیاشی از حضرت باقر [ع] نقل نموده قریب باین مضمون را و نسبت بپیغمبر [ص] داده است عمل بآنرا و در فقیه از حضرت
صادق [ع] نقل نموده که اینکه آیه نازل شده است در باره قبله متحیر و هرگاه کسی سهوا از قبله منحرف شود بیمین و یسار نمازش
صحیح است چون ما بین مشرق و مغرب قبله است و بعضی گفته اند اینکه حکم صدر اسلام بوده که مسلمانان مخیر بودند بین نماز
خواندن رو بکعبه و بیت المقدس و بعد نسخ شده است و بنظر حقیر مستفاد از آیه آنستکه توجه بخداوند از هر جهت که باشد
خوب است چون او همه جا حاضر و ناظر است و احاطه وجودي و علمی بتمام موجودات دارد و در مقام بیان خصوص حکم نماز
نیست اگرچه حکم آن ببرکت اخبار ائمه اطهار استفاده شود و خداوند وسعت دارد بسعه ذات و قدرت و رحمت و برکت و عالم
است بذوات و اعمال کل و مصالح آن در هر مکان و هر جهت فهو واسع علیم.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 117
صفحه 211 از 522
اشاره
101- بَدِیع السَّماوات وَ الَأرض وَ إِذا قَضی أَمراً فَإِنَّما یَقُول لَه کُن فَیَکُون [ 117 ] -قرآن- 1
ترجمه
گفتند گرفته است خدا فرزندي منزه است او بلکه مر او را است آنچه در آسمان و زمین است همه او را فرمانبردارانند
تفسیر
. یهود گفتند عزیز پسر خدا است و نصاري گفته مسیح پسر خداوند است و مشرکین عرب گفتند ملائکه دختران خدایند منزه است
خداوند از اینکه امور زیرا اولاد داشتن اقتضا دارد که خداوند شبیه بخلق باشد و حاجت و فنا داشته باشد با آن که خداوند مالک
آنچه در آسمانها و زمین است میباشد و عزیز و مسیح و ملائکه و غیر آنها همه مملوك و مخلوق و منقاد و فرمان بردار اویند و اقرار
به بندگی دارند بطبع و جبلت و خارج از قدرت و مشیت الهی نیستند چگونه ممکن است مجانس و مشابه با خدا باشند در صورتی
که ولد باید همجنس با والد خود باشد و خالق موجودات از جنس و نوع آنها نیست و شبیه و عدیل و نظیر ندارد.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 118
اشاره
وَ قالَ الَّذِینَ لا یَعلَمُونَ لَو لا یُکَلِّمُنَا اللّه أَو تَأتِینا آیَۀٌ کَذلِکَ قالَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم مِثلَ قَولِهِم تَشابَهَت قُلُوبُهُم قَد بَیَّنَّا الآیات لِقَوم یُوقِنُونَ
212- 118 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
نو پدید آورنده آسمانها و زمین است و چون اراده کند امري را پس جز اینکه نیست که میگوید مر او را بشو پس میشود . [ صفحه
[165
تفسیر
در کافی از حضرت باقر [ع] در تفسیر اینکه آیه نقل فرموده که خداوند تمامی اشیاء را بعلم خود ایجاد فرموده بدون مثالی که
موجود باشد پیش از آن چنانچه آسمانها و زمین را ایجاد فرمود با آنکه نبود پیش از آنها آسمان و زمینی و عرش خدا بر آب
استقرار داشت و در نهج البلاغه است که چون خدا اراده فرماید ایجاد چیزي را میفرماید بشو پس میشود بدون صدائی که بگوش
برسد و ندائیکه شنیده شود جز اینکه نیست که کلام خداوند فعلی از او است که ایجاد نموده است آنرا در صورتی که مثل او نبود
است پیش از آن و اگر از قدیم موجود باشد لازم آید خداي دیگري باشد و نیز در آن کتاب است که خدا میگوید و تلفظ نمیکند
و اراده میفرماید و پنهان نمیکند و در توحید و کافی از حضرت کاظم روایت نموده است که اراده مخلوق در باطن است و آنچه
ظاهر شود بعد از آن فعل است و اما اراده خداوند ایجاد او است فعل را نه غیر آن چون خدا فکر و تأمل و نیت نمیکند و از اینکه
صفحه 212 از 522
اوصاف منزه میباشد و اینها صفات مخلوقند اراده خداوند همان فعل او است نه غیر آن میگوید بشو میشود بدون تلفظ و گفتن بزبان
و بدون تفکر و اهتمام و براي اراده خداوند کیفیتی نیست که عارضی باشد مانند آنکه ذاتش هم عارضی ندارد و در روایتی وارد
شده که کلمه کن از خداوند صنع است و آنچه موجود میشود بآنکلمه مصنوع حقیر عرض میکنم بنابراین کن و یکون در خارج
یکی است وفاء براي ترتیب عقلی است و اللّه اعلم.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 119
اشاره
95- إِنّا أَرسَلناكَ بِالحَق بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ لا تُسئَل عَن أَصحاب الجَحِیم [ 119 ] -قرآن- 1
ترجمه
و گفتند آنانکه نمیدانند چرا سخن نمیگوید با ما خدایا نمیآید ما را نشانه چنین گفتند آنانکه بودند پیش از ایشان مانند گفتار آنها
شباهت دارد بیکدیگر دلهاشان بتحقیق بیان نمودیم آیات را براي قومیکه یقین میدارند
تفسیر
. آنانکه نمیدانند اهل شرك نادان و اهل کتابی هستند که بعلم خود عمل نمیکنند و خواهشهاي آنها مانند بنی اسرائیل است که
میخواستند خدا را آشکار به بینند و مائده از آسمان بر آنها نازل شود دلهاي اینها شبیه بدلهاي آنها است در کوري و عناد والا دلی
که خالی باشد از امراض و بدیده بصیرت از روي انصاف نظر نماید در صفحه کائنات در هر موجودي بقدري آثار صنع الهی را
مشاهده خواهد نمود [ صفحه 166 ] که از حد وصف خارج است بلکه حق معرفت آنستکه غیر خداوند را بحق بشناسند و حق را
بخودي خود هر کس آن لیاقت و تمکن را ندارد که کلام الهی را بشنود پیغمبر اکرم [ص] با آن مقام و عظمت روحی در موقع
نزول وحی حالش دیگرگون میشد وردا بر سر مبارك میکشید و چهره مقدسش برافروخته میگردید مانند کسی که تب شدید
عارضش شده باشد و بعد از تمامیت وحی تا مدتی آثار خستگی در وجود مبارکش ظاهر بود و در دنیا صلاح نیست حقائق بکلی
مکشوف شود باید مزیتی در انکشاف براي آخرت باقی بماند و در عین تمامیت حجت باید پرده هم در کار باشد تا جبر نشود و
اختیار ثابت گردد و اختبار بعمل آید و سعید و شقی ممتاز شوند و محلی از براي نفوذ شیاطین باقی بماند و هر کس باستحقاق
بنهایت اصلیه خود برسد و شاید اشاره باین امور باشد که اخیرا فرموده است آیات را براي اهل یقین بیان فرمودیم چون ادراك
اینکه حقائق و اسرار براي عامه ممکن نیست اگرچه ظاهرا مراد همان وضوح ادله توحید یا نبوت خاصه است که بیان گردیده است.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 120
اشاره
وَ لَن تَرضی عَنکَ الیَهُودُ وَ لا النَّصاري حَتّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم قُل إِن هُدَي اللّه هُوَ الهُدي وَ لَئِن اتَّبَعتَ أَهواءَهُم بَعدَ الَّذِي جاءَكَ مِنَ العِلمِ
249- ما لَکَ مِنَ اللّه مِن وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ [ 120 ] -قرآن- 1
صفحه 213 از 522
ترجمه
بدرستی که ما فرستادیم ترا براستی مژده دهنده و بیم دهنده و پرسیده نمیشوي از اهل دوزخ
تفسیر
. چون تو بشیر و نذیري باکی نیست بر تو اگر کفار اصرار و ابرام نمایند در کفر و مستحق جهنم شوند چون تو بوظیفه خود عمل
نمودي و مسئولیت قبول آنها بعهده تو نیست و از حضرت باقر [ع] در مجمع نقل نموده که لا تسئل بصیغه نهی است چنانچه نافع
قرائت نموده است یعنی سؤال منما از اهل دوزخ که آنها کیانند شاید مصلحت در تعیین اشخاص نباشد.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 121
اشاره
149- الَّذِینَ آتَیناهُم الکِتابَ یَتلُونَه حَق تِلاوَتِه أُولئِکَ یُؤمِنُونَ بِه وَ مَن یَکفُر بِه فَأُولئِکَ هُم الخاسِرُونَ [ 121 ] -قرآن- 1
ترجمه
هرگز راضی نشوند از تو یهود و نه نصاري تا آنکه پیروي کنی کیش آنان را بگو همانا هدایت خدا او است هدایت و هر آینه اگر
پیروي کنی خواهشهاي آنان را بعد از آنچه آمد ترا از دانش نیست مر ترا از خدا هیچ نگهدار و یاوري
تفسیر
. گفتهاند خداوند خواسته است پیغمبر [ص] را از اسلام معاندین ایندو [ صفحه 167 ] فرقه مأیوس فرماید چونکه آنها بهیچ امر جز
تبعیت از کیش باطلشان راضی نمیشوند از آنحضرت چه رسد بآنکه قبول اسلام نمایند با آنکه هدایت الهی که اسلام است او
هدایت بحق است نه آن دینی که آنها توقع دارند از پیغمبر [ص] قبول آنرا و اگر آنحضرت متابعت کند از هواي نفس و آراء باطله
آنها نگهبان و یاوري براي او نیست که دفع نماید از او عذاب الهی را و اینجمله اگرچه در ظاهر خطاب بحضرت ختمی مرتبت است
ولی در واقع براي تنبه و ارشاد خلق است بر ثبات بدین حق و بنظر حقیر آیه شریفه در مقام بیان حد مداراي با آندو فرقه است چون
حضرت ختمی مرتبت بالطبع خیلی با ملاحظه بودند و حتی الامکان میخواستند جلب رضایت اشخاص را بفرمایند چنانچه از مراجعه
بسیره مرضیه معلوم میشود خداوند میفرماید مداراي با آنها تا حدي است که موجب طمع آنها در دین تو نشود و براي آنستکه تا
مسلمانان قوي نشدند از شر آنها مأمون باشند و تألیف قلوبی از آنها بعمل آید و الا رضایت واقعی آنها ممکن التحصیل نیست و اللّه
اعلم.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 122
اشاره
120- یا بَنِی إِسرائِیلَ اذکُرُوا نِعمَتِیَ الَّتِی أَنعَمت عَلَیکُم وَ أَنِّی فَضَّلتُکُم عَلَی العالَمِینَ [ 122 ] -قرآن- 1
صفحه 214 از 522
ترجمه
آنانکه دادیمشان کتاب را میخوانند آنرا حق خواندنش آنگروه میگروند بآن و هر کس که کافر شود بآن پس آنگروه ایشانند
زیانکاران
تفسیر
. در مجمع و عیاشی از حضرت صادق [ع] روایت نموده است که حق تلاوت قرآن آنستکه هر وقت بذکر بهشت و دوزخ برسد
توقف نماید و در صورت اول سؤال رحمت نماید و در صورت دوم پناه بخدا ببرد از شیطان و در کافی از آنحضرت روایت نموده
که آنکسانیکه حق تلاوت قرآن را بجا آوردند ائمه هدي علیهم السلام هستند و عیاشی هم بهمین مضمون روایت کرده است و بنظر
حقیر حق تلاوت قرآن آنستکه بر طبق آن عمل نمایند و مؤید اینکه معنی آنست که خداوند آنرا مخصوص باهل ایمان قرار داده و
البته اگر مراعات آداب ظاهریه و باطنیه آنهم بقدر استعداد قاري بشود اتم و اکمل است و اجمال آن آداب تعقل و تدبر و تفکر و
تطهیر ظاهري و باطنی و حفظ وقوف و بیان حروف و استعاذه و تسمیه و حمد و شکر و سؤال و تغنی و تأنّی و خضوع و خشوع و
تحزن و تحسر و تأدب و تنبه و تحفظ و ایقاظ و توطین نفس براي عمل است [ صفحه 168 ] که سر آمد همه و مقصود اصلی است
رزقنا اللّه تعالی و روایت کافی هم شاید اشاره بهمین معنی باشد که البته کسی مانند ائمه اطهار حق تلاوت قرآن را بجا نیاورده
است.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 123
اشاره
137- وَ اتَّقُوا یَوماً لا تَجزِي نَفس عَن نَفس شَیئاً وَ لا یُقبَل مِنها عَدل وَ لا تَنفَعُها شَفاعَۀٌ وَ لا هُم یُنصَرُونَ [ 123 ] -قرآن- 1
بیان
اینکه دو آیه شریفه آیه چهل و پنجم و چهل و ششم اینکه سوره مبارکه بود که ترجمه و تفسیرش گذشت گفتهاند نکته تکرار
آنستکه در ابتداء و انتهاي قصه بنی اسرائیل ذکر نعمت و قیام بحقوق آن و حذر از تضییع آن و اخافه از روز قیامت و اهوال آن شده
است که مبالغه و موقعیت تأثیر حکایت در قلوب زیاد شود و نتیجه مطلوبه بدست آید و معلوم شود که غرض از ذکر قصه آنست.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 124
اشاره
- وَ إِذِ ابتَلی إِبراهِیمَ رَبُّه بِکَلِمات فَأَتَمَّهُن قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاس إِماماً قالَ وَ مِن ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنال عَهدِي الظّالِمِینَ [ 124 ] -قرآن- 1
178
ترجمه
صفحه 215 از 522
و هنگامیکه آزمایش نمود ابراهیم را پروردگارش بکلماتی پس تمام نمود آنها را گفت همانا من قرار دهنده ام تو را براي مردم امام
گفت و از نسل من گفت نمیرسد عهد من بستمکاران
تفسیر
. قمی فرموده که آزمایش الهی آن بود که در خواب نمود حضرت ابراهیم [ع] را که فرزند خود را ذبح میکند و او از عهده
امتحان برآمد و مصمم بکشتن پسر خود گشت و مقدمات آنرا فراهم نمود و در مقام امتثال برآمد در آنوقت خداوند براي پاداش
انقیاد تامی که از آنحضرت بروز نمود فرمود من تو را امام مردم نمودم او عرض کرد امامت را در ذریه من نیز مقرر فرما فرمود لا
ینال عهدي الظالمین یعنی نمیباشد در عهد من امام ظالم پس نازل فرمود بر او حنیفیت را و آن پاك بودن است در ده موضع پنج از
آن در سر است که زدن شارب و گذاردن ریش و چیدن مو و مسواك نمودن و خلال کردن است و پنج از آن در بدن است که
ازاله مو از بدن و گرفتن ناخن و ختنه نمودن و غسل جنابت و وضو است و اینکه حنیفیه طاهره است که حضرت ابراهیم آورده و تا
روز قیامت باقی است و در خصال از حضرت صادق [ع] روایت شده است که کلمات همان بود که حضرت آدم [ع] تلقی نمود از
[ خداوند و توبهاش قبول شد و آن آنستکه گفت خداوندا میخواهم از تو بحق محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین [ صفحه 169
که توبه مرا قبول فرمائی پس خداوند قبول فرمود راوي سؤال میکند پس معنی قول خدا که فرموده پس تمام کرد آنکلمات را
چیست امام صادق [ع] فرمود یعنی تمام کرد آن کلمات را تا قائم دوازده امام را که نه امام از اولاد حسین [ع] است و در کافی از
حضرت صادق روایت نموده که خداوند تعالی اولا حضرت ابراهیم را بنده خود قرار داد ثانیا نبیّش فرمود ثالثا رسولش گردانید
رابعا خلیلش خواند خامسا امامش قرار داد و چون به مقام جامع مقامات پنجگانه رسید براي عظمت اینکه مقام و بزرگی اینکه
منصب در نظر آنحضرت از خداوند تعالی مسئلت نمود که اینکه مقام را در ذریهاش برقرار فرماید خداوند فرمود منصب الهی بظالم
نمیرسد سفیه امام تقی نمیشود کسیکه پرستش بت کرده قابل امامت نیست فیض ره فرموده اینکه کنایه است بخلفاي ثلاثه چونکه
آنها قبل از اسلام بت پرست بودند حقیر عرض میکنم اما امیر المؤمنین [ع] را اهل سنت هم قائلند که سجده بغیر خداوند یگانه
نفرموده به اینکه جهت نسبت بآنحضرت کرم اللّه وجهه میگویند و نسبت بسایر خلفاء رضی اللّه عنه و در عیون قریب بمضمون
اینکه حدیث را از حضرت رضا [ع] نقل نموده و ذیلا آنحضرت تصریح فرموده بآنکه اینکه آیه دلالت دارد بر بطلان امامت هر
ظالمی تا روز قیامت لذا بعضی از علماء اصول از اینکه راه خواستهاند استدلال نمایند بر آنکه مشتق حقیقت است در اعم از متلبس
بمبدء در حال و ماضی زیرا اگر اختصاص بمتلبس در حال داشته باشد استدلال باین آیه براي ابطال خلافت خلفاي ثلاث تمام
نمیشود زیرا آنها در حین تصدي امر خلافت بر حسب ظاهر بت پرست نبودند و در کفایۀ الاصول مفصلا تعرض بشبهه و جوابش
شده است و خلاصه جواب آنستکه ظاهر آیه دلالت دارد بر آنکه کسیکه ظالم باشد و لو در یک آن از ازمنه سابقه قابل تصدي
امامت نیست ابدا و بنظر حقیر اینمعنی از مناسبت حکم با موضوع استفاده میشود چون معلوم میشود عدم نیل بامامت معلول ظلم
است و در مقام اعطاء منصب اگر بگویند اینکه منصب بظالم نمیرسد معلوم میشود ظلم سوء سابقه ایست که مانع از رسیدن بمقام
است و اینکه مقام حسن سابقه لازم دارد و نیز معلوم میشود که باید امام معصوم باشد چنانچه در ذیل روایت عیون هم اشاره شده
است چونکه عاصی ظالم بر نفس است و نیز معلوم میشود که امامت منصب الهی است و باید از خداوند بهر کس قابل باشد برسد و
بدست مردم نیست و الا حضرت ابراهیم از خدا مسئلت نمینمود که اینکه مقام را در ذریه او [ صفحه 170 ] قرار دهد با آنکه علم
بعصمت نمیتوان پیدا کرد مگر بعد از علم بامامت چگونه میشود خداوند اختیار مقامی را که مشروط بامري است که احراز آن براي
خلق ممکن نیست بعهده مردم بگذارد به اینکه جهت است که فخر رازي در اینکه مقام از بیچارگی اقرار عجیبی نموده میگوید
صفحه 216 از 522
شیعه باین آیه تمسک نمودهاند بر وجوب عصمت امام از گناه ظاهرا و باطنا و اماما قائلیم به اینکه که مستفاد از آیه اینست ولی
ترك کردیم اعتبار عدالت باطنی را پس باقی ماند اعتبار عدالت ظاهري غافل از آنکه خداوند جزاي کسانی را که ایمان آوردند
ببعضی از کتاب و کافر شدند ببعضی در آیه هشتادم اینکه سوره بیان فرموده است و نیز معلوم میشود که مقام امامت فوق مرتبه
عبودیت و نبوت و رسالت و خلّت است که در مرتبه پنجم طلب شده است و ظاهرا مراد مقام ولایت کلیه الهیه است که فوق تمام
مراتب است.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 125
اشاره
وَ إِذ جَعَلنَا البَیتَ مَثابَۀً لِلنّاس وَ أَمناً وَ اتَّخِ ذُوا مِن مَقام إِبراهِیمَ مُ َ ص لی وَ عَهِدنا إِلی إِبراهِیمَ وَ إِسماعِیلَ أَن طَهِّرا بَیتِیَ لِلطّ ائِفِینَ وَ
231- العاکِفِینَ وَ الرُّکَّع السُّجُودِ [ 125 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هنگامیکه قرار دادیم خانه را جاي بازگشت براي مردم و امن و آنکه بگیرید از مقام ابراهیم جاي نماز را و امر کردیم به ابراهیم و
اسماعیل که پاك کنید خانه مرا براي طواف کنندگان و مقیمان و نمازگزاران.
تفسیر
. مثابه مرجع و محل عود است و در کافی از حضرت صادق [ع] روایت نموده است که کسیکه داخل حرم شود در صورتی که
پناهنده شده باشد بآن ایمن است از غضب الهی و آنچه داخل شود از حیوانات وحشی و پرنده ایمن است از راندن و ایذاء تا از حرم
خارج شود و مقام ابراهیم سنگی است که جاي قدم آنحضرت در آن باقی است و در تهذیب از حضرت صادق [ع] روایت نموده
است که مراد از اینکه نماز دو رکعت نماز طواف واجب است و در مجمع و عیاشی از آنحضرت روایت نموده که سه سنگ از
بهشت نازل شده مقام ابراهیم و حجر بنی اسرائیل و حجر الاسود و قمی از آنحضرت روایت نموده است که حضرت ابراهیم و
اسماعیل [ع] مأمور شدند که خانه کعبه را از لوث وجود اهل شرك پاك نمایند و در کافی و عیاشی از آنحضرت روایت نموده
است که زنها باید در وقت ورود بخانه غسل کنند و مردها سزاوار است پا و بدنشان از عرق و نجاست پاك باشد و با طهارت وارد
شوند و باین آیه تمسک فرموده است و بنظر حقیر تطهیر اعم است از ظاهري و باطنی و باید بیت منزه باشد از نجاست و کثافت و
ورود کافر و مسلمان محدث و ذکر دنیا و فتنه و فساد و آنچه [ صفحه 171 ] منافی با عزت و عظمت و شرافت آن مقام است و رکع
جمع راکع است و بمعناي برو افتادن براي سجود است و کنایه از نماز گذاردن میباشد و صیغه و اتخذوا بفتح خاء نیز قرائت شده
است و مقول قلناي محذوف یا مدخول آن مقدر است.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 126
اشاره
وَ إِذ قالَ إِبراهِیم رَب اجعَل هذا بَلَداً آمِناً وَ ارزُق أَهلَه مِنَ الثَّمَرات مَن آمَنَ مِنهُم بِاللّه وَ الیَوم الآخِرِ قالَ وَ مَن کَفَرَ فَأُمَتِّعُه قَلِیلًا ثُمَّ
صفحه 217 از 522
257- أَضطَرُّه إِلی عَذاب النّارِ وَ بِئسَ المَصِیرُ [ 126 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هنگامیکه گفت ابراهیم پروردگار من بگردان اینرا شهري امن و روزي کن اهلش را از میوجات هر کس گروید از ایشان بخدا و
روز بازپسین گفت و هر کس کافر شد پس برخوردار کنم او را اندکی پس مضطر نمایم او را بعذاب آتش و بد است آنجاي
بازگشت
تفسیر
. در علل از حضرت رضا [ع] روایت نموده است که چون حضرت ابراهیم از خداوند طلب نمود که اهل مکه را روزي فرماید از
میوجات خدا امر فرمود به قطعه از اردن که از بلاد شام بود حرکت کند از جاي خود و طواف خانه کعبه را بجا آورد و در موضعی
که فعلا معروف بطائف است قرار گیرد و آن اطاعت نمود به اینکه جهت طائفش نامیدند حقیر عرض میکنم الان هم تمام میوجات
را از آن بلد بمکه معظمه میآورند و گویا آنکه حضرت ابراهیم [ع] ایندعا را مخصوص بمؤمنین نمود بملاحظه آن بود که در
موضوع درخواست جعل امامت در ذریهاش جواب شنید که بظالمین نمیرسد و لذا نخواست خواهشی نماید که احتمال برود قبول
نشود چون ممکن است وسعت رزق هم مخصوص باهل ایمان باشد و به اینکه جهت خداوند دفع اینکه احتمال را فرمود بآنکه
رحمت رحمانیه عام است و قمی از حضرت صادق [ع] روایت نموده است که مراد ثمرات قلوب اهل ایمان است که متوجه بزیارت
کعبهاند و مکرر بحج میروند و باز مایل بعودند و عیاشی از حضرت سجاد [ع] روایت نموده که مقصود حضرت ابراهیم از اهل
ایمان مائیم و اولیاء او و شیعیان وصی او و مراد از کافر در ذیل آیه کسانی هستند که منکر وصی او شدند و متابعت آنحضرت را
ننمودند از امت او و قسم بخدا همچنین است حال اینکه امت یعنی اینها هم ملاك ایمان و کفر- شان ولایت محمّد و آل اطهار او و
[ مخالفت با ایشان است. [ صفحه 172
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 127
اشاره
137- وَ إِذ یَرفَع إِبراهِیم القَواعِدَ مِنَ البَیت وَ إِسماعِیل رَبَّنا تَقَبَّل مِنّا إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیع العَلِیم [ 127 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هنگامیکه بلند میکرد ابراهیم پایهها را از خانه و اسمعیل پروردگار ما قبول فرما از ما بدرستیکه تو همانا شنوا و دانائی
تفسیر
. قمی از حضرت صادق [ع] روایت نموده که چون حضرت اسمعیل بحد بلوغ رسید خداوند امر فرمود حضرت ابراهیم را که بنا
نماید خانه کعبه را پس آنحضرت مسئلت نمود که ارائه فرماید مکانش را خداوند فرمود در آن زمین که قبه آدم را نازل نمودیم
پس روشن شد زمین حرم ولی حضرت ابراهیم نمیدانست کجا خانه را بنا نماید چون قبه حضرت آدم را که خداوند براي او نازل
صفحه 218 از 522
فرموده بود پس از طوفان نوح بآسمان برده بود ولی جایش غرق نشده بود و باقی مانده بود و براي اینکه بیت عتیق نامیده شد یعنی
خانه آزاد شده از غرق پس خداوند جبرئیل را مأمور فرمود که حدود بیت را براي آنحضرت تعیین نمود و پایههاي آن از بهشت
نازل شد و حجر وقتی نازل شد براي حضرت آدم سفیدتر بود از برف ولی دست کفار که باو رسید سیاه شد پس بنا نمود حضرت
ابراهیم بیت را و نقل میکرد حضرت اسمعیل سنگ را براي بنا از ذي طوي [موضعی است نزدیک مکه] تا آنکه بنا به نه ذراع رسید
جبرئیل موضعی که حجر الاسود در آنجا مخفی بود ارائه داد و حضرت ابراهیم آنرا بیرون آورد و نصب فرمود در همان موضع که
فعلا منصوب است و چون بنا باتمام رسید دو در برایش قرار داد یکی بسوي مشرق و دیگر بجانب مغرب و در غربی مستجار نامیده
شد و دو گیاه خوشبو در منه و کوم را روي آن ریخت و حضرت هاجر روپوشی که با خود داشت پرده براي در نمود و در آنجا
سکونت نمودند و در منهج الصادقین است که چون حضرت ابراهیم از بناي کعبه فارغ شد طواف فرمود آنرا و حضرت اسمعیل نیز
اقتدا بپدر معظم خود نموده طواف بجا آورد و جبرئیل در روز هشتم ذو الحجه نزد حضرت ابراهیم آمد و مناسک حج را تعلیم او
نمود و عرفات و مشعر و منی را که نام سه موضع است که حجاج باید در آن امکنه اعمال حج را بجا آورند معرفی و تعیین نمود و
دستور داد که از آب زمزم سیراب شوند که آنجاها آب نیست و حضرت ابراهیم تمام اعمال را تعلیم گرفت و بجا آورد و به اینکه
جهت نام روز هشتم ذو الحجۀ الحرام ترویه شد که بمعنی سیرآب شدن است و در مجمع از حضرت باقر [ع] [ صفحه 173 ] روایت
نموده است که اول کسیکه زبانش بعربی گویا شد اسمعیل [ع] بود چون حضرت ابراهیم در حین بناي خانه باسماعیل [ع]
میگفتهاي اینی یعنی بده سنگ را بزبان سریانی و حضرت اسمعیل میگفت هاي حجر یعنی بگیر سنگ را بزبان عربی و در بعضی
از روایات وارد شده که ملائکه نیز با آندو بزرگوار کمک میکردند و موضع حجر کوه ابو قبیس بود و اینکه بنا بر همان پایههاي
قدیم بنا شده است و روزي هفتاد هزار ملک بزیارت میآیند که دیگر معاودت نمیکنند در هر حال بعد از اتمام بنا آندو بزرگوار
عرض کردند پروردگار ما قبول فرما از ما اینکه عمل خیر را بدرستیکه تو شنوندهئی دعاي ما را و عالمی به نیت و قصد ما که قربت
بوده است.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 128
اشاره
164- رَبَّنا وَ اجعَلنا مُسلِمَین لَکَ وَ مِن ذُرِّیَّتِنا أُمَّۀً مُسلِمَۀً لَکَ وَ أَرِنا مَناسِکَنا وَ تُب عَلَینا إِنَّکَ أَنتَ التَّوّاب الرَّحِیم [ 128 ] -قرآن- 1
ترجمه
پروردگار ما قرار بده ما را دو تسلیم شونده براي خودت و از نسل ما جماعتی منقاد مر ترا و بنما ما را روش عبادتمان را و بپذیر توبه
ما را همانا توئی هر آینه توبه پذیر مهربان
تفسیر
. مسلم بمعناي منقاد و مخلص و مطیع است و کلمه من براي تبعیض است و مراد از امت جماعتی هستند که مقصود و مقتداي خلقند
و ایشان اهل بیت عصمت و طهارتند چنانچه از حضرت صادق [ع] روایت شده است و عیاشی از آنحضرت نقل نموده که مراد از
امت بنی هاشمند و ظاهرا بیان افراد کامله شده است و مناسک جمع منسک بمعنی راه دین و روش عبادت است و در اعمال حج
صفحه 219 از 522
شایع شده است براي مشقت و خروج آن از عادت و توبه از ترك اولی هم ممکن است چون حسنات الابرار سیئات المقربین و
خداوند توبه هر تائبی را میپذیرد چون مهربان است.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 129
اشاره
- رَبَّنا وَ ابعَث فِیهِم رَسُولاً مِنهُم یَتلُوا عَلَیهِم آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُم الکِتابَ وَ الحِکمَ ۀَ وَ یُزَکِّیهِم إِنَّکَ أَنتَ العَزِیزُ الحَکِیم [ 129 ] -قرآن- 1
169
ترجمه
پروردگار ما و مبعوث فرما در ایشان پیغمبري از خودشان که بخواند بر ایشان آیات تو را و بیاموزد ایشانرا کتاب و حکمت و پاك
نماید آنانرا همانا بدرستیکه توئی داراي عزت و حکمت
تفسیر
. ضمیر در کلمه فیهم راجع است بامت مسلمه چنانچه از حضرت صادق [ع] [ صفحه 174 ] روایت شده است و جز پیغمبر خاتم
رسولی که از اولاد هر دو پیغمبر باشد مبعوث نشده است و قمی فرموده مراد اولاد اسمعیل [ع] است لذا پیغمبر [ص] فرموده من
خوانده پدرم ابراهیم [ع] میباشم و مراد از تلاوت آیات قرائت آنها و ابلاغ وحی الهی است که مشتمل بر دلائل توحید و نبوت است
و مراد از حکمت بیان معارف الهیه و احکام دینیه است که موجب کمال نفس است و تزکیه از شرك و فسق و اخلاق ناپسند باید
بعمل آید و خداوند عزیز است ولی بقهر و غلبه بر مراد عزت پیدا نکرده بلکه صفاتش مانند ذاتش قدیم است و امرش استوار و
محکم و مطابق با حکمت و مصلحت است.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 130
اشاره
161- وَ مَن یَرغَب عَن مِلَّۀِ إِبراهِیمَ إِلاّ مَن سَفِهَ نَفسَه وَ لَقَدِ اصطَفَیناه فِی الدُّنیا وَ إِنَّه فِی الآخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحِینَ [ 130 ] -قرآن- 1
ترجمه
و کیست که اعراض کند از کیش ابراهیم مگر آنکه خوار کند نفس خود را و هر آینه بتحقیق برگزیدیم او را در دنیا و همانا او در
آخرت از شایستگان است
تفسیر
. استفهام ظاهري و براي استبعاد و انکار است یعنی اعراض نمیکند از ملت ابراهیم [ع] مگر کسیکه خود را خوار و ذلیل و خفیف
صفحه 220 از 522
کرده باشد و در محاسن از حضرت سجاد [ع] روایت نموده که هیچکس بر ملت ابراهیم [ع] ثابت نیست مگر ما و شیعیان ما و سایر
مردم بري هستند از آن و در کافی از حضرت صادق و امام کاظم علیهما السلام هم اینکه معنی روایت شده است و البته کسیکه
برگزیده خداوند باشد در دنیا و از صلحا باشد در آخرت نباید کسی از کیش او اعراض نماید بلکه باید متبوع و مقتداي خلق باشد
و هر کس بري باشد از ملت او ناچار یا سفیه است یا خود را بسفاهت زده است.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 131
اشاره
76- إِذ قالَ لَه رَبُّه أَسلِم قالَ أَسلَمت لِرَب العالَمِینَ [ 131 ] -قرآن- 1
ترجمه
چون گفت او را پروردگارش تسلیم شو گفت تسلیم شدم مر پروردگار جهانیان را.
تفسیر
. مبادرت فرمود با سلام و انقیاد و اطاعت پروردگار با اعتقاد جزمی و اخلاص باطنی بمجرد امر ربوبی بدون تزلزل و تأمل و درنک
از حسن طینت و صفاي سریرت پس باید مبادرت بخیرات نمود و طریقه آنحضرت را پیمود.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 132
اشاره
153 [ صفحه - وَ وَصّ ی بِها إِبراهِیم بَنِیه وَ یَعقُوب یا بَنِی إِن اللّهَ اصطَفی لَکُم الدِّینَ فَلا تَمُوتُن إِلاّ وَ أَنتُم مُسلِمُونَ [ 132 ] -قرآن- 1
[175
ترجمه
و وصیت کرد بآن ابراهیم پسرانش را و یعقوب اي پسران من همانا خداوند برگزید براي شما دین را پس نباید بمیرید مگر آنکه
باشید شما مسلمانان
تفسیر
. وصیت بملت ابراهیم یا مفاد کلمه اسلمت شد که نتیجه هر دو اسلام است از آنحضرت و حضرت یعقوب بفرزندانشان که آن دین
برگزیده الهی است و باید تا نفس آخر بر اینکه ملت حنیف و دین شریف ثابت و مستقیم باشید و باید پیرامون معصیت نگردید
مبادا ایمان شما ضعیف گردد و کمکم از دل شما خارج شود و بیایمان از دنیا بروید.
صفحه 221 از 522
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 133
اشاره
أَم کُنتُم شُهَداءَ إِذ حَ َ ض رَ یَعقُوبَ المَوت إِذ قالَ لِبَنِیه ما تَعبُدُونَ مِن بَعدِي قالُوا نَعبُدُ إِلهَکَ وَ إِلهَ آبائِکَ إِبراهِیمَ وَ إِسماعِیلَ وَ إِسحاقَ
231- إِلهاً واحِداً وَ نَحن لَه مُسلِمُونَ [ 133 ] -قرآن- 1
ترجمه
آیا بودید نگهبانان وقتی که فرا رسید یعقوب را مرگ هنگامیکه گفت مر پسرانش را چه خواهید پرستید بعد از من گفتند میپرستیم
خداي تو و خداي پدران تو ابراهیم و اسماعیل و اسحق را که خداوند یگانه است و ما براي او منقادانیم.
تفسیر
. استفهام انکاري است یعنی در زمان وفات حضرت یعقوب نبودید که مشاهده نمائید سؤال و جواب او و فرزندانش را گفتهاند
یهود بحضرت رسول [ص] عرض کردند که حضرت یعقوب در روز وفاتش بفرزندانش وصیت فرمود که باقی باشند بکیش
یهودیت پس اینکه آیه نازل شد که دلالت دارد بر آنکه آنحضرت میخواست از آنها اقرار بگیرد بر توحید و ثابت نماید ایشانرا بر
اسلام و دین حق و عیاشی از حضرت باقر [ع] روایت نموده است که اینکه سنت جاري شد در قائم و ظاهرا مراد آنست که هر نبی و
وصی از آنزمان اینوصیت و مقاوله را در روز فوت با اولاد خود کرده و میکند و اینکه حضرت اسماعیل را پدر خواندهاند با آنکه او
عم حضرت یعقوب بوده گفتهاند براي آنستکه عرب بعمو اطلاق پدر میکنند چنانچه بجد هم پدر میگویند بملاحظه احترام آنها و
در حدیث است که عمو بمنزله پدر است و ممکن است از باب تغلیب باشد چون اسحق و ابراهیم پدر و جد یعقوب علیهم السلامند
باسماعیل هم ضمنا اطلاق پدر نمودهاند براي عظمت مقام آن حضرت و اینکه قبیل اطلاقات در کلام عرب و عجم شایع است.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 134
اشاره
114- تِلکَ أُمَّۀٌ قَد خَلَت لَها ما کَسَبَت وَ لَکُم ما کَسَبتُم وَ لا تُسئَلُونَ عَمّا کانُوا یَعمَلُونَ [ 134 ] -قرآن- 1
ترجمه
اینکه جماعتی است که بتحقیق گذشتند مر ایشانرا است آنچه کسب [ صفحه 176 ] نمودند و مر شما را است آنچه کسب کردید و
پرسیده نشوید شما از آنچه بودند آنها که بجا میاوردند.
تفسیر
. یعنی ابراهیم و اسمعیل و اسحق و یعقوب و اسباط مردمان موحدي بودند که رفتند شما فکر کار خودتان باشید دفتر اعمال ایشان
برچیده شده و دیوان کردار شما گسترده است انتساب بآن بزرگواران مثمر ثمر براي شما نیست خداوند از بنده عمل میخواهد
صفحه 222 از 522
برچیده شده و دیوان کردار شما گسترده است انتساب بآن بزرگواران مثمر ثمر براي شما نیست خداوند از بنده عمل میخواهد
پاداش اعمال صالحه ایشان از آن خودشان است چنانچه مسئولیت اعمال سیئه آنها بعهده شما نیست.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 135
اشاره
123- وَ قالُوا کُونُوا هُوداً أَو نَصاري تَهتَدُوا قُل بَل مِلَّۀَ إِبراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ المُشرِکِینَ [ 135 ] -قرآن- 1
ترجمه
و گفتند بوده باشید یهود یا ترسا هدایت یابید بگو بلکه کیش ابراهیم که ثابت بود بر حق و نبود از مشرکان
تفسیر
. هر یک از دو جماعت یهود و نصاري ثبات بر دین خود را موجب هدایت دانستند و مردم را بآن دعوت نمودند و خداوند هر دو
را رد فرمود و متابعت ملت ابراهیم را اعلام داشت و بحقیت آن تصریح نمود و پیغمبر خاتم را مأمور بدعوت بطریقه او که توحید
کامل بود فرمود و میل از هر ملتی را بملت او ایجاب کرد و ثبات بر قواعد حنیفیه آنرا لازم شمرد چنانچه عیاشی از حضرت صادق
[ع] روایت نموده که فرمود حنیفیت اسلام است و از حضرت باقر [ع] روایت نموده که باقی نگذارد حنیفیت چیزیرا حتی از آن
است گرفتن ناخن و زدن شارب و ختنه نمودن و چون اهل کتاب مدعی بودند که ما هم متابعت ملت ابراهیم را مینمائیم با آنکه
مشرك بودند خداوند نفی شرك از آنحضرت و طریقه او فرمود تا بطلان دعوي آنها ظاهر گردد.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 136
اشاره
قُولُوا آمَنّا بِاللّه وَ ما أُنزِلَ إِلَینا وَ ما أُنزِلَ إِلی إِبراهِیمَ وَ إِسماعِیلَ وَ إِسحاقَ وَ یَعقُوبَ وَ الَأسباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عِیسی وَ ما أُوتِیَ
280- النَّبِیُّونَ مِن رَبِّهِم لا نُفَرِّق بَینَ أَحَدٍ مِنهُم وَ نَحن لَه مُسلِمُونَ [ 136 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگوئید ایمان آوردیم بخدا و آنچه فرستاده شد بسوي ما و آنچه فرستاده شد بسوي ابراهیم و اسمعیل و اسحق و یعقوب و احفاد و
آنچه داده شد بموسی و عیسی و آنچه داده شد پیغمبران را از پروردگارشان فرق نمینهیم میان هیچیک از آنها و ما مر او را
[ منقادانیم . [ صفحه 177
تفسیر
در کافی و عیاشی از حضرت باقر [ع] روایت نموده است که مقصود بخطاب در اینکه آیه علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم
السلامند و اینکه سنت بعد از ایشان در ائمه اطهار جاري گردید و در آیه بعد از اینکه روي کلام از خداوند رجوع بخلق شده است
صفحه 223 از 522
که باید مردم تطبیق عقائد خودشان را بر عقاید ائمه اطهار نمایند و آنچه فرستاده شده است بما قرآن است و آنچه فرستاده شده
است بر ابراهیم و دو فرزندش اسمعیل و اسحق و فرزند او یعقوب و اسباط که اولاد یعقوبند صحف است و عیاشی از حضرت باقر
[ع] روایت نموده که اولاد حضرت یعقوب اسباط میباشند و تمامی پیغمبر نبودند پیغمبر زاده بودند و از دنیا نرفتند مگر با سعادت
متذکر و تائب شدند و دیگر پیرامون معصیت نگردیدند و آنچه عطا شده است بحضرت موسی و عیسی [ع] معلوم است که توریۀ و
انجیل است و آنچه از جانب خداوند بسایر انبیاء عظام عطا شده است همه حق است باید اجمالا بآنها ایمان داشت و نباید فرق
گذارد بین آنها در اعتراف بشرف و عظمت و عصمت و طهارت و مزیت ایشان بر خلق اگرچه بعضی افضل و اشرف از بعضند و
احکامشان برخی منسوخ و برخی ناسخ است و چون لفظ احد نکره در سیاق نفی است مفید عموم و مضاف الیه کلمه بین شده است
و نباید مانند یهود و نصاري و سایر فرق کفار بود که ایمان ببعض انبیاء دارند و کافر ببعض دیگرند و باید تسلیم امر خداوند و
مخلص و منقاد او بود و در خصال از تعلیمات امیر المؤمنین [ع] شمرده است که باصحاب میفرمودند هر زمان اینکه آیه را تلاوت
کنید بگوئید آمنا تا آخر آیه و در فقیه از وصایاي آنحضرت بمحمد حنفیه شمرده که خداوند واجب فرموده اقرار بزبان را در اعتقاد
قلبی باین آیه شریفه پس از آداب قرائت اینکه آیه آنستکه از امنا بقصد اقرار تکرار شود.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 137
اشاره
166- فَإِن آمَنُوا بِمِثل ما آمَنتُم بِه فَقَدِ اهتَدَوا وَ إِن تَوَلَّوا فَإِنَّما هُم فِی شِقاق فَسَیَکفِیکَهُم اللّه وَ هُوَ السَّمِیع العَلِیم [ 137 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس اگر ایمان آوردند بمانند آنچه ایمان آوردید بآن پس بتحقیق هدایت شدند و اگر روي گرداندند پس همانا ایشان در خلاف و
نزاعند پس زود باشد باز دارد از تو شر ایشان را خدا و او است شنواي دانا
تفسیر
. گفتهاند کلمه مثل زائد است یعنی اگر ایمان آوردند بآنچه شما ایمان [ صفحه 178 ] آوردید بآن و از إبن عباس روایت شده که
مثل را نخوانید چون خداوند مانند ندارد و بیانات دیگري هم شده است که خلاف ظاهر است و بنظر حقیر کلمه مثل در معنی خود
استعمال شده و حاجت بتوجیه ندارد زیرا ایمان در اینکه آیه یا اقرار بلسان است چنانچه از روایات مفسره آیه سابقه معلوم شد هر
فرد از اقراري مثل فرد دیگر است چونکه امثال افراد یک نوع را گویند و یا اعتقاد قلبی است آنهم باعتبار تعدد قلوب داراي افرادي
است که امثال یکدیگرند و حاصل آنکه ایمان هر کس مثل ایمان دیگري است در آنکه بتوحید و نبوت و سایر عقائد حقه تعلق
گرفته است در هر حال اگر ایمان آوردند مانند اهل ایمان راه هدایت را یافته و به مقصود رسیدهاند و اگر اعراض کردند معلوم
میشود در مقام نزاع و مخالفت و طغیانند و در مجمع از حضرت صادق روایت نموده که در کفرند و بزودي خداوند شر آنها را از
مسلمانان دفع و رفع فرموده و فتح و ظفر و نصرت را نصیب اهل ایمان خواهد فرمود و خدا شنوا است اقرار لسانی و دانا است اعتقاد
قلبی را.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 138
صفحه 224 از 522
اشاره
87- صِبغَۀَ اللّه وَ مَن أَحسَن مِنَ اللّه صِبغَۀً وَ نَحن لَه عابِدُونَ [ 138 ] -قرآن- 1
ترجمه
رنگ نمودنی از خدا و کیست بهتر از خدا در رنگ نمودن و ما مر او را پرستندگانیم
تفسیر
. نصاري اولاد خودشان را در آب زردي شست و شو مینمودند و میگفتند اینکه رنگ نمودن تطهیر آنها است و تحقق نصرانیت را
در آنها باین عمل میدانستند و آن آب را معمودیه و شست و شوي بآنرا غسل تعمید مینامیدند لذا خداوند باین آیه شریفه مسلمانان
را تعلیم فرمود که در مقابل آنها مناسب با بیان خودشان بگویند رنگ نمود خداوند ما را رنگ نمودنی مخصوص و آن فطرتی
است که خلق فرمود ما را بر آن که آن اسلام است چنانچه در کافی و عیاشی از حضرت صادق [ع] روایت نموده است و نیز از
آنحضرت روایت شده است که آن رنگ نمودن اهل ایمان است بولایت در وقت میثاق و اینکه از اسلام و ایمان فطري برنگ تعبیر
شده است براي آنستکه اثر آن که نور ایمان است ظاهر است در صورت و داخل است در قلب مانند اثر رنگ که ظاهر است در
جامه و داخل است در باطن آن و براي آنکه در کلام صنعت مشاکله که یکی از صنایع لطیفه بدیع است اعمال شود و آن آنستکه
لفظی که در کلام طرف است براي [ صفحه 179 ] اداء مقصد در مقابل او استعاره شود مانند آنکه کسی بگوید بیا برویم منزل
برایت آش خوبی بپزم در مقابل گفته شود اگر ممکن است برایم عباي خوبی بپز بهتر است و معلوم است که رنگ طبیعی بهترین
رنگها است و صنع الهی بهترین صنعها است و مسلمانان فقط خدا را عبادت میکنند و روح القدس و مسیح را شریک او نمیدانند.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 139
اشاره
137- قُل أَ تُحَاجُّونَنا فِی اللّه وَ هُوَ رَبُّنا وَ رَبُّکُم وَ لَنا أَعمالُنا وَ لَکُم أَعمالُکُم وَ نَحن لَه مُخلِصُونَ [ 139 ] -قرآن- 1
ترجمه
بگو آیا محاجه میکنید با ما در خدا و او است پروردگار ما و پروردگار شما و براي ما است اعمال ما و براي شما است اعمال شما
و ما مر او را مخلصانیم.
تفسیر
. گفتهاند اهل کتاب با مسلمانان محاجه مینمودند به اینکه که ما از قدیم داراي دین و کتاب بودیم و انبیا همه از ما بودند اگر
پیغمبري مبعوث شود باید از ما باشد نه از اعراب مکه که بت پرست بوده و هستند لذا خداوند جواب آنها را باین تقریب بیان
فرموده است که مجادله در امر و اختیار خداوند سزاوار نیست البته خدائی که پروردگار ما و شما است و نسبت آن بتمام قبائل و
صفحه 225 از 522
صاحبان ادیان یکی است هر کس را از هر قبیله شایسته خلعت رسالت میداند انتخاب میفرماید و میزان قرب بندگان بخدا عمل آنها
و شرط عمل اخلاص است و ما موحد و مخلصیم در اعمال و شما مشرك پس ما اولی هستیم باختیار خداوند پیغمبر خود را از بین
ما.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 140
اشاره
أَم تَقُولُونَ إِن إِبراهِیمَ وَ إِسماعِیلَ وَ إِسحاقَ وَ یَعقُوبَ وَ الَأسباطَ کانُوا هُوداً أَو نَصاري قُل أَ أَنتُم أَعلَم أَمِ اللّه وَ مَن أَظلَم مِمَّن کَتَمَ
267- شَهادَةً عِندَه مِنَ اللّه وَ مَا اللّه بِغافِل عَمّا تَعمَلُونَ [ 140 ] -قرآن- 1
ترجمه
آیا میگوئید همانا ابراهیم و اسمعیل و اسحق و یعقوب و اسباط بودند یهودان یا ترسایان بگو آیا شما داناترید یا خدا و کیست ستم
کارتر از کسیکه کتمان نمود گواهی نزد خود را از خدا و نیست خداوند غافل از آنچه بجا میآورید.
تفسیر
. جواب دیگري است از گفتار اهل کتاب باین بیان که آیا میگوئید اینکه انبیاء عظام نامبرده یهودي و نصرانی بودند با آنکه اعتراف
به نبوت آنها دارید و واضح است که یهودیت و نصرانیت بعد از اینکه انبیاء پیدا شده و خداوند نفی فرموده از ابراهیم یهودیت و
نصرانیت را آنجا که فرموده نبود ابراهیم یهودي و نه نصرانی بلکه [ صفحه 180 ] بود حنیف و مسلمان و چه کس ظالمتر است از
آنکس که کتمان شهادت خدا را نماید مانند شما که کتمان شهادت خدا را نمودید در باره حضرت ابراهیم بر حنیفیت او و در باره
پیغمبر خاتم بر نبوت او و در باره امیر المؤمنین [ع] بر وصایت او با آنکه رسیده بود اینکه شئون براي ایشان از جانب خداوند در
کتب شما و مانند بعضی از مسلمانان که کتمان نمودند شهادت خدا را بولایت امیر المؤمنین [ع] در کتاب خودشان و نیست خدا
غافل از اعمال بندگان و هر کس را بسزاي عملش خواهد رسانید.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 141
اشاره
114- تِلکَ أُمَّۀٌ قَد خَلَت لَها ما کَسَبَت وَ لَکُم ما کَسَبتُم وَ لا تُسئَلُونَ عَمّا کانُوا یَعمَلُونَ [ 141 ] -قرآن- 1
بیان
ترجمه و تفسیر اینکه آیه بفاصله چند آیه قبل از اینکه گذشت و گفتهاند نکته تکرار مبالغه در منع است از آنچه مرتکز در اذهان
شده است که افتخار و مباهات بآباء و اجداد مینمایند و اتکال بعمل آنها میکنند و خطاب در آیه سابقه باهل کتاب است و در اینکه
آیه بمسلمانان است و مراد بامت آنجا انبیا هستند و اینجا پیشینیان یهود و نصاري میباشند و بنظر حقیر چون آیات بترتیب نزول ثبت
صفحه 226 از 522
نشده آنچه از اینکه قبیل مناسبات براي تکرار آیات یا ربط آنها بیکدیگر ذکر شود لازم و مورد اعتماد نیست بلی چون امر بارجاع
بقرآن مرتب باین ترتیب از ائمه اطهار صادر شده است احتمال خلاف مانع از حجیت ظواهري که از ترتیب استفاده میشود نیست
اگرچه شیخ استاد ما علیه الرحمه در حجیت اینکه قبیل ظواهر تأمل داشتند و سابقا اشاره بآن شد در هر حال ما در وسعت از بیان
ربط آیات و تحمل تکلفات آن و ذکر اینکه قبیل نکاتیم و اگر اشاره شود بمجرد احتمال و رجاء اصابت با واقع است.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 142
اشاره
- [ سَیَقُول السُّفَهاءُ مِنَ النّاس ما وَلاّهُم عَن قِبلَتِهِم الَّتِی کانُوا عَلَیها قُل لِلّه المَشرِق وَ المَغرِب یَهدِي مَن یَشاءُ إِلی صِ راطٍ مُستَقِیم [ 142
181- قرآن- 1
ترجمه
زود باشد که گویند کم خردان از مردمان که چه چیز منحرف کرد ایشان را از قبله شان که ثابت بودند بر آن بگو مر خدا راست
مشرق و مغرب هدایت میکند هر کس را میخواهد بسوي راه راست.
تفسیر
. مردمانی ضعیف العقل خفیف النفس که پیرامون تقلیدند و از فکر و نظر بهره ندارند مانند یهود و اهل شرك و نفاق منکر تغییر
قبله شدند و استبعاد نمودند در باطن و قبل از آنکه اظهار نمایند خداوند [ صفحه 181 ] از باطن آنها خبر داد و مسلمانان را حاضر
جواب نمود باین بیان که خاور و باختر همه از آن حق است و ملک خداوند اختصاص بمکانی دون مکانی ندارد هدایت میکند هر
کس را بخواهد بر وفق حکمت و مصلحت خواه بیت المقدس باشد خواه کعبه معظمه و در تفسیر امام [ع] است و در احتجاج نیز از
آنحضرت نقل نموده که چون پیغمبر [ص] در مکه معظمه بود امر خدا آن بود که آنحضرت بجانب بیت المقدس نماز بگذارد و در
صورت امکان کعبه را واسطه بین خود و بیت المقدس قرار دهد که رو بهر دو شود و آنحضرت سیزده سال که در مکه معظمه
بودند بعد از بعثت باین قسم نماز می- گذاردند و چون وارد مدینه طیبه شدند مأمور بودند که متوجه شوند به بیت المقدس لذا
هفده ماه بهمان جانب نماز میگذاردند تا آنکه جمعی از متمردین یهود گفتند و اللّه محمّد نمیداند چطور نماز بخواند رو بقبله ما
نماز میگذارد و بطریقه ما عبادت میکند و اینکه خبر چون بسمع مبارك آنحضرت رسید بطبع شریفش گران آمد و قبله آنها را
مکروه داشت و مایل بکعبه گردید تا آنکه جبرئیل شرفیاب حضور مبارك شد فرمود دوست داشتم که خداوند قبله مرا از بیت
المقدس بکعبه معظمه تحویل نماید چون از شماتت یهود متأذي میباشم جبرئیل عرض کرد از خداوند مسئلت نما که قبله را تغییر
دهد بجانب کعبه خداوند خواهش تو را رد نمینماید و دعاي حضرتت مستجاب است و چون آنحضرت دعا نمود جبرئیل صعود
کرد و بلا فاصله هبوط نمود و آیات تحویل قبله را ابلاغ کرد پس یهود همان اعتراض واهی را نمودند و همان جواب شافی را
شنیدند که ذکر شد بعد از آن یهود اعتراض دیگري کردند که خلاصهاش آنست که ما چگونه اطمینان بگفتار و کردار چنین کسی
داشته باشیم که چهارده سال بطرفی نماز بخواند بعد معلوم شود که بر باطل نماز خوانده شاید چهارده سال دیگر هم بجانب کعبه
نماز خواند و بعد گفت اینهم باطل بوده و پیغمبر [ص] جواب فرمود که آنهم باطل نبوده و اینهم باطل نیست بلکه هر دو حق است
صفحه 227 از 522
و هر دو بر طبق حکمت و مصلحت تام و تمام بوده و هست نهایت آنکه مصالح اعمال بر حسب اقتضاء زمان مختلف میشود و
تفاوت پیدا میکند تا اینزمان مصلحت در توجه به بیت المقدس بود و از اینزمان ببعد مصلحت در توجه به کعبه است آیا شما
منکرید که احکام خداوند بر وفق مصالح بندگان است آیا روز شنبه را که شما تعطیل میکنید و سایر ایام را که کسب مینمائید هر
دو حق است یا هر دو [ صفحه 182 ] باطل یا یکی حق و دیگري باطل گفتند هر دو حق است هم تعطیل شنبه و هم کسب در سایر
ایام پیغمبر [ص] فرمود پس قبله بودن بیت المقدس در آنزمان حق بود اینکه قبله که کعبه است هم حق است در اینزمان هر کدام در
وقت خودشان بر وفق حکمت و مصلحت بوده و هست و فساد و بطلان در هیچ کدام راه ندارد پس عرض کردند آیا خداوند
پشیمان شد از امریکه فرموده بود که بجانب بیت المقدس نماز بخوانند و باین جهت امر کرد که رو بقبله نماز گذارده شود پیغمبر
فرمود خداوند از اینکه قبیل صفات منزه و مبري است او عالم بعواقب امور است و قدرت بهمه چیز دارد اشتباه نمیکند و تبدیل رأي
برایش حادث نمیشود و کسی نمیتواند مانع از اجراء مقصود او شود پشیمانیشان کسی استکه داراي اینکه اوصاف نباشد شما
بگوئید آیا خداوند خلق را مریض میکند و بعد از آن صحت عنایت میفرماید یا خیر آیا پشیمان میشود از مریض بودن بندهاش آیا
خداوند زنده نمیکند و نمیمیراند آیا ندامت برایش روي میدهد از حیات بندگانش یهود گفتند خیر فرمود همچنین است امر قبله
خداوند امر فرمود پیغمبر خود را بتوجه بجانب بیت المقدس چندي و پس از آن متعبد فرمود او را بتوجه بکعبه معظمه و پشیمان هم
نشد چنانچه فصول اربعه را پی در پی میآورد و شما باقتضاي هر فصلی لباس و مسکن خود را تغییر میدهید و آنفصول مختلف و
لوازم و احکام آنها متفاوت است و کار خدا و شما همه بر طبق حکمت و مصلحت است نه خداوند از آوردن تابستان را بعد از
زمستان پشیمان شده و نه شما از پوشیدن لباس زمستانی و تابستانی پشیمان هستید یهود تصدیق نمودند و پیغمبر فرمود اینکه براي
آنستکه هم خداوند بر وفق حکمت و مصلحت وقت رفتار فرموده و هم شما بر حسب اقتضاء زمان و فصل عمل نمودید از اینکه
جهت عبادت هم در آن زمان آنطور صلاح بوده و در اینکه زمان اینکه نحو صلاح است و در هر دو زمان مثاب و مأجور کسی
است که بتکلیف وقت خود عمل نموده بس از براي خدا است مشرق و مغرب و بهر طرف که رو آرید آنسو وجه اللّه است که
مأمور بتوجه باو هستید و اینکه مفاد آیه شریفه است که بعد از اعتراضات یهود نازل شده است پس از آن پیغمبر فرمود اي بندگان
خدا شما جاهل و مریض هستید و خداوند عالم و طبیب است صلاح مریض در آنستکه طبیب دستور میدهد نه در آنچه میل دارد
بآن پس تسلیم شوید در مقابل اوامر الهی و تفویض نمائید امر را بخداوند تا فائز شوید بصحت [ صفحه 183 ] و سلامت و نجات در
دنیا و آخرت حقیر عرض میکنم و بر اینکه منوال است حال کسانیکه واسطه در تبلیغ احکام الهی بخلقند مانند انبیاء و اولیاء و
علماء عدول که اطباء نفوسند و چنانچه غیر طبیب از احاطه بقوانین طب و تشخیص امراض و کیفیت علاج و خواص ادویه و آثار
آن عاجز است لذا باید قول طبیب را قبول نموده سرمشق خود قرار دهد و بر طبق آن رفتار نماید غیر روحانی و عالم بعلوم دینیه هم
نمیتواند احاطه بامراض روحیه و علاج آن و اعمالیکه خاصیت روحی و اثر معنوي دارد پیدا کند بلکه احاطه مریض بخواص طب
بمراتب آسانتر است از اطلاع مریض روحانی بحکم قانون دینی و اسرار احکام الهی که بعقول ضعیفه ادراکش ممکن نیست
بنابراین هر کس در اینکه باب چیزي بنویسد از روي حدس و تخمین و اعتبارات ظنی است و مورد وثوق و اعتماد نیست و بیاعتبار
است و کلیت ندارد و نمیتوان آن علت را در همه جا جاري کرد یا اگر در موضوعی نباشد حکمرا از دست داد مگر آنکه علتی را
براي حکمی معصوم بیان فرموده باشد آنهم باز بر حسب موارد و اشخاص مختلف میشود و منوط بنظر فقیه است عامی نمیتواند
بدون مراجعه بمرجع تقلیدش بآن عمل نماید بلی وظیفه مردم آنستکه مجتهد عادل را بشناسد و کاملا در تشخیص آن دقت نمایند و
از او اخذ احکام کنند و گر گیرا که بلباس میش درآمده بر جان و مال خود مسلط ننمایند و پس از تشخیص عالم عادل باید مانند
طبیب حاذق با او معامله نمایند و چنانچه اختیار جسم را بطبیب واگذار میکنند اختیار روح را بعالم واگذار نمایند و مجادله با
هیچیک نکنند اگر حکمتی را لطفا بیان نمودند در دل جاي دهند و الا اطاعت و انقیاد و تسلیم را شعار خود قرار داده منتظر باشند
صفحه 228 از 522
که خداوند بوسیله اطباء جسمانی و روحانی امراض جسمیه و روحیه آنها را شفا مرحمت فرماید انشاء اللّه تعالی.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 143
اشاره
وَ کَذلِکَ جَعَلناکُم أُمَّۀً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاس وَ یَکُونَ الرَّسُول عَلَیکُم شَ هِیداً وَ ما جَعَلنَا القِبلَۀَ الَّتِی کُنتَ عَلَیها إِلاّ لِنَعلَمَ مَن
یَتَّبِع الرَّسُولَ مِمَّن یَنقَلِب عَلی عَقِبَیه وَ إِن کانَت لَکَبِیرَةً إِلاّ عَلَی الَّذِینَ هَدَي اللّه وَ ما کانَ اللّه لِیُضِ یعَ إِیمانَکُم إِن اللّهَ بِالنّاس لَرَؤُفٌ
409- رَحِیم [ 143 ] -قرآن- 1
ترجمه
و همچنین قرار دادیم شما را امت میانه تا باشید گواهان بر مردم و بوده باشد پیغمبر بر شما گواه و قرار ندادیم آن قبله را که بودي
بر آن مگر براي [ صفحه 184 ] آنکه معلوم کنیم آنرا که پیروي میکند پیغمبر را از آنکه برمیگردد بر دو پاشنهاش و اگرچه باشد هر
آینه گران مگر بر آنانکه هدایت کرد خدا و نیست خدا که ضایع نماید ایمان شما را همانا خداوند بمردمان هر آینه با رأفت و
مهربان است
تفسیر
. قمی فرموده مراد از امت ائمه است و وسط عدل است که واسطه بین پیغمبر و مردم است فیض ره فرموده پس خطاب مخصوص به
معصومین است و موقع گواهی روز قیامت است و در کافی و عیاشی از حضرت باقر [ع] نقل نموده است که مائیم امت وسط و مائیم
گواهان خدا بر خلق و حجج خداوند در زمین و آسمان و در حدیث شب قدر از آنحضرت روایت شده است که قسم بخدا مقدر
شده است که اختلاف بین اهل ایمان نباشد و به اینکه جهت خداوند آنها را گواهان بر مردم قرار داده تا شهادت دهد محمّد [ص]
بر ما و ما شهادت دهیم بر شیعیان خودمان و شیعیان ما شهادت دهند بر مردم فیض ره فرموده مراد از شیعه خواصی هستند که با ائمه
اطهار محشورند چنانچه فرمودهاند شیعیان ما با ما هستند و در درجه ما هستند تا منافات پیدا نکند اینکه خبر با خبر قبل از اینکه و
اخباریکه بعدا ذکر خواهد شد و در شواهد التنزیل از امیر المؤمنین [ع] نقل شده است که فرمودند ما را اراده فرموده خداوند که
بوده باشیم گواهان بر مردم پس پیغمبر [ص] گواه است بر ما و ما گواهانیم از براي خدا بر خلق و حجت اوئیم در زمین و مائیم
مصداق اینکه آیه مبارکه و عیاشی از حضرت باقر [ع] روایت نموده که مائیم امت حجاز پرسیدند امت حجاز کدام است فرمود میانه
امتها که مراد خداوند است در اینکه آیه شریفه بسوي ما رجوع میکند کسیکه از حد اعتدال تجاوز نموده و بما ملحق میشود
کسیکه بآنحد نرسیده است و در مناقب از آنحضرت نقل نموده که خداوند ائمه نازل فرمود و شهدا بر مردم باید ائمه باشند و
پیغمبران و جز آنها نشاید گواه باشند زیرا در میان مردم کسانی هستند که شهادت آنها در دنیا قبول نمیشود چه رسد بآخرت فیض
ره فرموده شاید مراد آن باشد که امت در معنی ائمه نازل شده و در دعاء حضرت ابراهیم گذشت که امت بمعنی مقصود و مقتداي
خلق است و نیز عیاشی از حضرت صادق [ع] حدیثی نقل نموده که مؤید حدیث سابق او و مؤکد روایت مناقب است و فیض ره در
ذیل آن فرموده که چون انبیاء و اوصیاء معصومند و مورد وثوق و اطمینان سزاوار آنستکه آنها گواه خدا باشند بر خلق و غیر ایشان
لیاقت اینکه مقام را ندارند و باین جهت قرار داد است خداوند در هر امتی گواهی را براي خود که گواهی [ صفحه 185 ] دهد
صفحه 229 از 522
بآنکه خداوند پیغمبر فرستاده و اتمام حجت نموده است بر خلق و کسانیکه اطاعت نمودند معرفی نماید و کسانیکه معصیت کردهاند
ارائه دهد تا منکر نشوند پس هر پیغمبري شهادت میدهد که خداوند او را به نبوت فرستاده و ائمه اطاعت او را کردند و ائمه شهادت
میدهند که خداوند پیغمبر فرستاده و احکام را بآنها ابلاغ فرموده و ایشان هم به مردم رساندهاند و بعضی اطاعت کردند و بعضی
معصیت و پیغمبر ما شهادت میدهد براي سایر انبیا که ایشان ابلاغ نمودند احکام الهی را بامم خودشان و تتمه کلام در سوره نساء
خواهد ذکر شد انشاء اللّه تعالی حقیر عرض میکنم پس واي بحال ما اگر از اهل معصیت معرفی شویم تمام انبیا و اولیاء گواهان
خدا هستند بر ضرر ما چقدر رو سیاهی دارد که در همچو موقفی حاضر باشیم و در چنین مقامی رسوا شویم لابد اگر عاصیان اینکه
امت زیاد باشند ما موجب انفعال پیغمبر [ص] و ائمه اطهار نزد خداوند و سایر انبیاء عظام هم میشویم با آنکه آنها در ابلاغ کوتاهی
نکردند ما در اطاعت قصور و تقصیر نمودیم پس چگونه ما ادعاي دوستی با آنها مینمائیم که اسباب مباهات و سر افرازي ایشان را
فراهم نمیکنیم خداوند خودش عنایتی فرماید که ما باین خجلت گرفتار نشویم [آتش بگرمی عرق انفعال نیست] و آنچه در وجه
جمع بین روایات با حفظ ظاهر آیه شریفه بنظر میرسد و ممکن است مراد فیض ره هم از خواص شیعه آن باشد آنستکه مراد از امت
پیشوایان حقیقی و مراد از وسط عدل واقعی باشد و اینکه معنی البته مصداق اجلی و مظهر اتم آن ائمه اطهارند ولی نه بطوریکه امت
در معنی جماعت استعمال نشده باشد تا خلاف ظاهر باشد بلکه چون مقید بعدل شده است معلوم است که مراد از آن پیشوایانند
یعنی جماعتیکه لیاقت و شایستگی دارند که مقتدا و مرجع خلق باشند و آنها عدول واقعی هستند که معصیت از آنها سر نمیزند
ظاهرا و واقعا اگرچه معصوم هم نباشند بنابر آنکه معصوم کسی باشد که ممکن نباشد معصیت از او سر زند چنانچه ظاهر ادله است
ولی باید ملتزم شد که اختیارا معصیت نمیکند نه آنکه نمیتواند معصیت کند بلی چون داراي روح عصمت است ممکن نیست
معصیت نماید در هر حال اینکه مرتبه از عدالت ملازم مقام عصمت است یا تالی آن و با ظاهر آیه و ما حصل از روایات وفق دارد و
چون علم بباطن اشخاص ممکن نیست قدر متیقن از ظاهر آیه شریفه همان ائمه اطهارند و باین ملاحظه [ صفحه 186 ] در بعضی از
روایات اختصاص بخودشان دادهاند و خداوند قرار داد بیت المقدس را قبله براي آنکه بداند تابع پیغمبر را بوجود عینی بعد از آنکه
دانست او را بوجود علمی که بعد موجود میشود و متابعت میکند تا ممتاز شود از کسی که برمیگردد از دین خود براي الفت بقبله
پدران خود و اینکه امتحان براي آنشد که میل اهل مکه باین بود که کعبه قبله آنها باشد و میل اهل مدینه به بیت المقدس بود
خداوند اولا اهل مکه را امتحان نمود که تابع پیغمبر خود میشوند و دست از هواي نفس خود برمیدارند یا نه پس از آن اهل مدینه
را در معرض امتحان قرار داد و هر کس تابع و مطیع پیغمبر [ص] بود از مهر وطن و تعصب پدر و هواي نفس دست برداشت و
تصدیق آنحضرت را نمود و موافقت کرد اگرچه نماز خواندن بجانب بیت المقدس در آنوقت گران بود بر طبع اهل مکه مگر
کسیکه معرفت داشت باوامر امتحانیه خداوند و میدانست که خدا میخواهد مطیع را از عاصی ممتاز فرماید و هوا پرست را از
خداپرست جدا کند و خداوند ضایع و باطل نمیکند نماز مردم را چون رءوف و مهربان است حقیر عرض میکنم برگشتن بر دو
پاشنه پا کنایه از عود بدین پدر و مادر است و اینکه گران بودن نماز نسبت بطبع اهل اهل مکه داده شد با آنکه از کلام امام [ع]
استفاده شد که میل هر یک از اهل مکه و مدینه بجهتی بود و خداوند هر دو را امتحان فرمود شاید براي آن باشد که اهل مدینه
اگرچه بالطبع مایل بتوجه به بیت المقدس بودند ولی بعد از آنکه مبتلا بملامت یهود شدند تغییر قبله بجانب کعبه بر آنها گران نبود
و عیاشی از حضرت صادق [ع] روایت نموده که پرسیدند از آنحضرت که آیا ایمان قول و عمل است یا قول تنها فرمود ایمان عمل
تنها است و قول هم بعضی از عمل است که خداوند واجب فرموده در کتاب خود و اقامه حجت نموده است بر آن وقتی که پیغمبر
[ص] از بیت المقدس منصرف شد و رو بخانه کعبه فرمود مسلمانان از آنحضرت پرسیدند حال ما و نمازهائیکه خودمان و پدرانمان
رو به بیت المقدس خواندهایم چیست خداوند اینکه آیه را نازل فرمود که دلالت دارد بر آنکه اعمال آنها صحیح بوده و از نماز
بایمان تعبیر فرموده است پس هر کس خداوند را ملاقات نماید در صورتی که صرف نموده باشد تمام جوارح و اعضاء خود را در
صفحه 230 از 522
آنچه خداوند براي آن خلق فرموده و واجب نموده با ایمان کامل از دنیا رفته است و هر کس خیانت بامانت خدا نماید و جوارح
[ خود را در غیر محل صرف کند ناقص الایمان با خدا ملاقات خواهد نمود. [ صفحه 187
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 144
اشاره
قَد نَري تَقَلُّبَ وَجهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبلَۀً تَرضاها فَوَل وَجهَکَ شَطرَ المَسجِدِ الحَرام وَ حَیث ما کُنتُم فَوَلُّوا وُجُوهَکُم شَطرَه وَ إِنَّ
311- الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ لَیَعلَمُونَ أَنَّه الحَقُّ مِن رَبِّهِم وَ مَا اللّه بِغافِل عَمّا یَعمَلُونَ [ 144 ] -قرآن- 1
ترجمه
بتحقیق میبینیم گردیدن رویت را در آسمان پس هر آینه روي میگردانیم تو را بقبله که میخواهی آن را پس بگردان رویت را
بجانب مسجد الحرام و هر جا باشید پس بگردانید رويهاي خودتان را بجانب آن و همانا آنانکه داده شدند کتاب را هر آینه
میدانند که آن حق است از پروردگارشان و نیست خدا بیخبر از آنچه بجا میاورند.
تفسیر
. گفته شده است حضرت ختمی مرتبت مکرر روي مبارك را متوجه بآسمان میفرمود که به بیند وحی میرسد براي تغییر قبله یا نه و
گفته شده است که دل مبارك متوجه باین امر بود و در خاطرهاش میگذشت و منتظر بود که از خداوند وحی برسد براي تغییر قبله
چون آن قبله پدر بزرگوارش حضرت ابراهیم [ع] بود و قبله قدیمی بود و عرب آنرا زودتر اجابت مینمودند و با قبله یهود هم
مخالف بود که آنحضرت از ملامت آنها مأمون میگردید پس خداوند اجابت فرمود دعوت حبیب خود را که مشتاق بود بآن براي
مقاصد حقه دینیه و موافق شد مطلوب رسول اکرم با مشیت خالق عالم و حکمت الهی پس امر فرمود بتوجه بجانب مسجد الحرام
براي اکتفاء بجهت و عدم لزوم توجه بعین کعبه معظمه و قمی فرموده اینکه آیه مقدم است بر آیه سیقول السفهاء که گذشت و در
فقیه است که پیغمبر [ص] نماز گذارد بجانب بیت المقدس سیزده سال در مکه معظمه بعد از نبوت و نوزده ماه در مدینه طیبه پس
سرزنش نمودند آنحضرت را یهود و گفتند تو تابع قبله ما هستی و آنحضرت شدیدا غمناك شد و شبی بیرون خرامید از بیت
شریف و از هر سو رو بآسمان میفرمود تا صبح شد و اداء فریضه نمود و چون ظهر شد و آنحضرت دو رکعت از نماز ظهر را بجا
آورد جبرئیل آمد و اینکه آیه را نازل نمود پس دست پیغمبر [ص] را گرفت و برگرداند روي آنحضرت را بجانب کعبه مردم هم
متابعت کردند تا آنکه مردها بجاي زنها و زنها بجاي مردها قرار گرفتند پس اول نماز آنحضرت بجانب بیت المقدس بود و آخر آن
[ بجانب کعبه و اینکه خبر رسید به مسجدیکه در مدینه بود و اهل آن مسجد دو رکعت از نماز عصر را خوانده بودند [ صفحه 188
و بقیّه نماز را رو بکعبه بجا آوردند و چون اول نماز آنها رو به بیت المقدس بود و آخر نمازشان رو بکعبه آن مسجد را مسجد دو
قبله نامیدند و قمی قریب به اینکه مضمون را روایت نموده و فرموده پیغمبر [ص] در مسجد بنی سالم بود و خداوند براي تعظیم
پیغمبر [ص] و اجابت ملتمس آنحضرت اولا حکم را مخصوص بآنحضرت فرموده پس از آن حکم را نسبت بتمام مسلمانان و تمام
امکنه تعمیم داده است براي تاکید امر و ترغیب به متابعت و آنانکه آشنا بکتب سماوي هستند میدانند که عادت اللّه جاري شده
است بر آنکه هر شریعتی را مخصوص بقبله فرماید و در کتب سماوي ذکر شده است که حضرت ختمی مرتبت بدو قبله نماز
صفحه 231 از 522
میگذارد و خداوند غافل نیست از اعمال تابعین و مخالفین و هر دو فرقه را بجزاي خود میرساند و بنظر حقیر اینکه خداوند فرموده
رو بجانب مسجد الحرام نمائید نه براي آنستکه اکتفا بجهت شود و توجه بعین کعبه لازم نباشد چنانچه نقل شد بلکه براي آنستکه
توجه بعین کعبه براي کسی که از مکه معظمه به مراحلی دور باشد توجه بجانب مسجد الحرام است و محاذات عرفی کافی است و
الا معلوم است که مسلمانان دو قبله یا زیادتر ندارند و در روایات تصریح شده به آنکه کعبه قبله همه اهل عالم است و اینکه در
بعضی روایات و اقوال علما ذکر شده است که کعبه قبله است براي اهل مسجد الحرام و مسجد الحرام قبله است براي اهل حرم و
حرم قبله آفاق است براي آنستکه توجه بکعبه در هر یک از اماکن مذکوره عرفا بنحویست که بیان فرمودهاند پس در واقع بیان
مصداق توجه را براي اهل مسجد و اهل حرم و اهل عالم فرمودند نه آنکه قبله را متعدد دانستهاند و اگر کسانی که قائل باکتفاء
بجهت شدند هم همین معنی را اراده فرمودند فنعم الوفاق و اگر زیاده از اینکه خواسته باشند ادعا نمایند دلیلی بر آن ندارند و اگر
خواسته باشند توسعه و تسهیلی در محاذات عرفیه قائل شوند آنهم بیوجه نیست چنانچه شیخ استاد ما علیه الرحمه در کتاب صلاة
تحقیق فرموده نهایت آنکه حکم مخصوص است بکسی که دور باشد و متمکن از توجه بکعبه نباشد که در اینکه مقام همان سمت
عرفی کافی است مانند کسی که رو بکربلا یا مشهد میکند و زیارت سیّد الشهداء یا حضرت رضا علیهما السلام را بجا میآورد که
[ باز براي چنین کسی اینکه توجه توجه بهمان اماکن مقدسه و بقاع شریفه است ولی احتیاط لازمست [ صفحه 189
[ [سوره البقرة